چ عذاب بزرگیه که بخوای تنها باشی و نتونی ! بخوای خلوت کنی با خودت و همه دور و برت چرخ بزنن و یه چششون به موبایل  و یه چششون به صفحه ی لپتاپی که با خودت آوردی این گوشه ی خلوت خوابگاه تا از دیگران جدا بشی کمی ! یا اینک هی با گوشیت ور برن ! یا هی سوال بپرسن ازت در مورد نصب یه برنامه ی ساده رو لپتاپشون یا اینکه آیا تو کتاب روان را گرفته ای یا نه ؟

خدایا چیکار باید کرد این جور وقتا ؟ یا اینکه سه نفر که سرما خوردن دقیقا دور تا دورت حلقه بزنن و اتفاقا مدام هم سرفه کنند بی اونکه به خودشون زحمت بدن دستی جلوی دهان مبارکشون بگیرن ... 


بگذریم...


چرا من امشب دلم تنهایی میخواد ؟