إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۱۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

302. می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

                                                              دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت ...

 

 

۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۳۹ ۰ نظر

301. گزارش یک عمر + قول و قرار

اگر هر دهه عمرم را به دو دولت پنج ساله تقسیم کنم الان در آستانه ی شروع به کار دولت ششم هستم ...

 از چهار دولت اول خودم راضی هستم در چهار دولت اول حتی فراتر از انتظار کار کرده ام و نتیجه گرفتم.

میماند دولت پنجم - که میشود همان دولتِ قبلِ معروفی که همیشه تقصیرها گردنش می افتد ، به هر حال همیشه باید دولت قبلی وجود داشته باشد تا دلیل همه ی ناکامی های یک ملت در گذشته و آینده شود - دست بر قضا همین دولت در یک پیچ تاریخی قرار داشت . کنکور ودانشگاه هر دو در همین دولت شروع شد و به پایان رسید ، دولتی که میراثش برای دولت جدید چیزی جز بدهکاری و از دست دادن فرصت ها نبوده . و البته میراث گرانقدری به نام تجربه هم بر جا گذاشته .

دولت قبل با اینکه میتوانست در این دوره ی پنج ساله تکلیف باقی عمر را تا حد زیادی روشن کند ، با شعار و عوام فریبی منافع ملی را بر باد داد .


من کنکور را از دست دادم

من دوران دانشگاه را از دست دادم 

با امام زمانم زندگی نکردم، جایش در زندگی ام خالی نبود ...

و صدها حسرت و افسوس دیگر!

آیا موفقیتی هم داشته ام ؟

موفیقت ؟

مممم؟

موفقیت داشتم؟

باید به ذهنم فشار بیارم ...

موفقیت ؟

نه! 

اسم آن ها را که موفقیت نمی شود گذاشت ! موفقیت باید درست و حسابی باشد ...

به خودم نمره بدهم ؟

از بیست به خودم = نیم می دهم . 

خواستم صفر بدهم !

حالا دولت قبلی ها می خواهند بگویند دارم سیاه نمایی میکنم ،

 نه آقا جان ! سیاه نمایی کجا بود ؟ کشور را بر باد داده اید رفته ... 

حالا با این همه ویرانی چه بکنیم ؟ فکر کنم باید یک دولت کامل فقط مشغول آواربرداری باشیم ...




آنچه گذشت :

این تصویر کلی زندگی من بود که  مهر 91 در سر داشتم ... نوعی هدفگذاری بلند مدت برای سال های پیش رو بود . بلانسبت برای خودش سند ِ چشم اندازی بود ... حالا اما وقت حسابرسی شده .




ارتباط با خدا ؟   دارای نوسان  در مجموع به شدت ناراضی ام :(



آمادگی جسمانی ؟ 50- 50 ،ناراضی ِ متمایل به راضی !!  به بعضی قول و قرارهایم حسابی پایبند بودم .



علوم پزشکی ؟ افتضــــــاح !!    فقط مشغول حواشی بودم ، درس یادم رفته بود .



ریاضیات ؟ - صفـرِ کلوین -      در حد دوست داشتن باقی ماند .



زبان خارجه ؟ 50-50 ، انگلیسی خوب ولی باید خیلی خیلی بهتر میشد . عربی هم که جا ماند .



مطالعات عمومی ؟ تاسف بار!!!   

به شدت پراکنده و بی برنامه ... البته مشکل این بود که در آن سال سیر اندیشه ی منظمی در ذهن نداشتم که طبق آن پیش بروم تا همین اواخر . اما چیزی از شدت تاسفم کم نمی شود !


هنر + رسانه ؟ تلاش های ناکام! 

بیشتر از اینکه خودم را مقصر بدانم ، شرایط را عامل اصلی میدانم . در این مورد تبرئه میشوم و به بی گناهی خود اقرار میکنم . گرچه باید بیشتر تلاش میکردم.


تبلیغ ؟ آزمون و خطا !  

ترکیبی از اثرگذاری و جدل بی نتیجه . و عقایدی که بعضی شان را خودم رها کردم ، و عقایدی که خودم پذیرفتم .




 

ادامه مطلب...
۲۹ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر

300. علی رو حلال کن


مرخصی تمام شد ، 

امشب دارم به همه ی کسانی که دوستشان داشته ام فکر میکنم ...

به کسانی که با آنها زندگی کرده ام !

و به این فکر میکنم که چقدر باید بیشتر دوستشان می داشتم .

کاش بیشتر دوستت داشتم 

خیلی بیشتر ...




دانلود 


التماس دعا !


۰۶ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۵۱ ۰ نظر

299. قابِ قلبم

17



+ گرچه هم مرتبه نیستند ولی هر کدامشان در مقطعی از زندگی دستم را گرفته اند و راه برده اند ...

از شناخت زورکی تا آشنا شدن اتفاقی ، یکی یکی وارد زندگی ام شدند و هر کدام گوشه ای از قلبم را گرفتند.

و همانا استاد خوب از نعمت های بزرگی است که خدا سر راه آدم میگذارد . قدم به قدم ...


گر مرد رهی میان خون باید رفت

                                      وز پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

                                         خود راه بگویدت که چون باید رفت ...



۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر

298. یکی برای خودش ، همه برای یکی


بعضی حرف ها و شاید بهتر باشد بگویم هر حرفی زمان خاصی دارد ، هر دیداری حتی وقت مخصوصی دارد که اوج اثر خودش ر بگذارد و به قول معروف به آدم بچسبد ...
دوست دارم کارهای اداری و درسی ام صبح باشد 
ظهر ها به درد هیچکاری جز لم دادن جلوی تلویزیون نمی خورد !
عصر تا غروب و کمی بعد از غروب دیدن یک دوست قدیمی بیشتر از هر چیزی برام لذتبخشه .
آخر شب هم دنج ترین و دوست داشتنی ترین زمان ممکن برای منه ، ساعت هایی که بدون دغدغه به علاقه های شخصی ام گره میخورم ، یک سخنرانی از استاد صفایی همراه با موسیقی بیکلامی که خودم ضمیمه اش کرده باشم ، یک ترانه ی دلنشین، شنیدن یک مناجات از حاج آقا میرزامحمدی یا حاج مهدی سلحشور و خلج ... نوشتن چند خط وبلاگ و خواندن هر چیز غیر رسمی که توی اتاقم پیدا بشود از یک وبلاگ گمنام گرفته تا کتابی که خیلی دوستش دارم ، و خاموشی ( هم سمعی هم بصری ) که آخرِ آرامش است ...
گاهی دوست ندارم شب تمام بشود ، گاهی که چه عرض کنم ، شاید همیشه ! شب های کشداری که بتوانی یک دل سیر از خاموشی و یکدستی اش لذت ببری ! و یک قرار شبانه با حضرت دوست که دوست داری این شب تمام نشود و از دنیا و مافیها فارغ و آسوده باشی و بنشیند و گیسو بگشاید ... 



متوجه شده اید که موجوداتی هم هستند که پیشرفت خودشان را در پسرفت دیگران می بینند و بالعکس !

 دور از جانِ شما، احساس می کنم من هم یکی از آن موجودات هستم ...
  گاهی ما آدم ها از اینکه فقط خودمان مشکل داشته  باشیم، بیشتر از خودِ مشکل می ترسیم . یعنی اگر بگویند شما 20 سانتی متر مشکل داشته باش ولی فقط خودت این مشکل را داری یا 1 متر مشکل داشته باش ولی آدم هایی دیگری هم هستند که مشکل تو را داشته باشند ، احتمال بالایی وجود دارد که گزینه ی دوم را انتخاب کنیم ... 
اصلا این ضرب المثل ِ " دیگی که برای من نمیجوشه، میخوام ... " شعار اصلی و حرف دل گروهی از این جماعت است که مراحل آخر این بیماری را طی میکنند و دیگر امیدی به درمانشان نیست ...
در مسائل اقتصادی هم بعضی همین ایده را دارند یعنی اینکه همه فقیر باشند را به اینکه بعضی فقر از سر و رویشان ببارد و بعضی در خوشبختی غرق شوند ، ترجیح میدهند !
خلاصه اینکه بعضی موجودات با داشتنِ شریک جرم احساس میکنند از بار گناهشان کمتر شده ، بعضی از اینکه همدرد داشته باشند دردشان کم تر میشود و بعضی از اینکه دیگران عقب بیایند و فاصله شان از این طریق با افراد جلویی کم تر شود احساس پیشرفت میکنند ! دست خودشان ( خودمان )  هم نیست ! خدا شفا بدهد ...



لذتی بالاتر از این نیست کسی را بیابی که جهان را مثل تو ببیند،
تازه میفهمی که دیوانه نبوده ای .         " کریستین بوین " 





+ خوش آن دردی که درمانش تو باشی ...

۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۴ ۰ نظر

297. زمین از غیرممکن ها پُره ...

 زمین از غیر ممکن ها پره...

                           اما تو ممکن باش !




دانلود




۰۵ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۰۹ ۰ نظر

296. بازی های نفس ...


أنَّ رَجُلاً قالَ لِلْحُسَیْنِ بنِ عَلِیٍّ - علیه السّلام - : اِجْلِسِ حَتْی نَتَناظَرَ فِی الدِّینِ فَقالَ: یا هذا اَنَا بَصِیرٌ بِدِینِی مَکشُوفٌ عَلی هُدایَ فَاِنْ کنْتَ جاهِلاً بِدِینِک فَاذْهَبْ وَاطْلُبْهُ، مالِی وَ لِلْمُماراةِ ... .

«بحار الأنوار، ج 2، ص 135»

 

مردی به امام حسین - علیه السّلام - گفت: بنشین تا با یکدیگر پیرامون مسائل دینی مناظره کنیم! امام فرمود: من به مسائل دینی بصیر و آگاهم و راه هدایت برایم روشن است و اگر تو جاهل و ناآگاهی برو و یاد بگیر. من کجا و جدل؟ و سپس افزود: شیطان است که آدمی را وسوسه می کند و می گوید، با مردم مباحثه و مناظره راه بینداز تا دیگران نپندارند که تو نادان و ضعیف هستی.

امام صادق - علیه السّلام - فرمود: جویندگان علم بر سه دسته اند پس آنان را با هویت واقعی شان بشناس: دسته ای از آنها دانش را به جهت جدل و مراء فرا می گیرند و دسته ای آن را جهت تفاخر و بزرگ نمائی می آموزند و دسته ای نیز آن را جهت فهمیدن و تعقل یاد می گیرند. پس اهل جدل و مراء آدم مردم آزار است، او در هنگام مناظره مانع از گفتار دیگران می شود و در میدان سخن مجالی برای دیگران قائل نیست و در عین حال خود را حلیم پارسا می نمایاند و حال آنکه باطن وی از خشوع و ورع تهی است و سرانجام خداوند نیز دماغ وی را به خاک می مالد. 



عَنِ النَّبِیِّ - صلَی الله علیه و آله - قالَ: لا یَسْتَکمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإیمانِ حَتّی یَدَعَ الْمِراءَ و إنْ کانَ مُحِقّاً.

«بحار الأنوار، ج 2، ص 137» 

 

پیامبر اکرم - صلَی الله علیه و آله - فرمود: ایمان کسی کامل نمی گردد مگر آنکه مراء و جدل را ترک کند، گرچه حق با او باشد. 



 قال الامام الرضا - علیه السّلام - : لا تُمارِیَنَ الْعُلَماءَ فَیَرْفُضُوک وَ لا تُمارِیَنَّ السُّفَهاءِ فَیَجْهَلُوک.

«منیة المرید، ص 193»

 

امام رضا - علیه السّلام - فرمود: با علماء مراء و جدل مکن که تو را از پای درمی آورند و نیز با سفیهان مراء مکن که تورا به نادانی نسبت می دهند. 



 عَنْ أمِیرِ الْمُؤْمِنینَ - علیه السّلام - قالَ: یا کمَیْل إیّاک وَ الْمِراءَ فَاِنَّک تُعْزیِ بِنَفْسِک السُّفَهاءَ إذا فَعَلْتَ وَ تُفْسِدُ الْاِخاءَ.

«بحار الأنوار، ج2، ص 139»

 

أمیرالمؤمنین - علیه السّلام - فرمود: ای کمیل! بپرهیز از جدل، زیرا با دست خود سفیهان را بر آن داشتی تا آزارت کنند و نیز (جدل) اخوت و دوستی را از میان می برد. 



 عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ - علیه السّلام - : طَلبَةُ الْعِلْمِ ثَلاثَة فَاعْرِفْهُمْ بِأعْیانِهِمْ وَصِفاتِهِمْ: صِنْفٌ یَطْلُبُهُ لِلْجَدَلِ وَالْمِراءِ، وَ صِنْفٌ یَطْلُبهُ لِلإسْتِطالَةِ و الخَتلِ وَصِنْفٌ یَطْلَبُهُ لِلْفِقْهِ وَالْعَقْلِ فَصاحِبُ الْجَدَلِ وَالْمِراءِ ... .

«معالم الاصول و ملاذ المجتهدین، ص 15»

 

امام صادق - علیه السّلام - فرمود: جویندگان علم بر سه دسته اند پس آنان را با هویت واقعی شان بشناس: دسته ای از آنها دانش را به جهت جدل و مراء فرا می گیرند و دسته ای آن را جهت تفاخر و بزرگ نمائی می آموزند و دسته ای نیز آن را جهت فهمیدن و تعقل یاد می گیرند. پس اهل جدل و مراء آدم مردم آزار است، او در هنگام مناظره مانع از گفتار دیگران می شود و در میدان سخن مجالی برای دیگران قائل نیست و در عین حال خود را حلیم پارسا می نمایاند و حال آنکه باطن وی از خشوع و ورع تهی است و سرانجام خداوند نیز دماغ وی را به خاک می مالد. 


۰۴ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر

295. ارابه ی خدایان


حتی اگر ما دلایل و مدارک دسته بندی شده ای را که مصرشناسان به ما ارائه می کنند قبول کنیم ، مصر قدیم ناگهان با تمدن ساخته شده و بدون تکامل قبلی ظاهر میشود ( ! )  شهرهای عظیم و معابد غول آسا، مجسمه هایی با قدرت توصیفی بسیار ، حیابان های تزیین شده با کنده کاریهای زیبا ، سیستم فاضلاب ، مقبره های پرشکوه کنده شده از سنگ ، اهرام با مقیاسات باور نکردنی و خیلی چیزهای دیگر به طور ساده ای از زمین سر در آورده اند . یک معجزه ی حقیق ؟ در سرزمین بدون تاریخ شناخته شده ی قبلی ، ناگهان قادر به چنین پیشرفتهایی نمیباشد !!

آیا این یک اتفاق است که مداری که از راس هرم خئوپس عبور میکند قاره ها و اقیانوس ها را به دوقسمت کاملا مساوی تقسیم میکند ؟ آیا این اتفاق است که اگر قاعده ی هرم را به دو برابر ارتفاعش تقسیم کنیم، عدد معروف 3/14156 که لودالف کشف کرد به دست می آوریم ؟ آیا این اتفاق است که محاسبات وزن زمین در آنجا بدست آمد و آیا این اتفاق است که زمین صخره ای زیر هرم ، دقیقا و کاملا مسطح شده بوده ؟

حتی یک نفر وجود ندارد که توضیح دهد چرا معماران هرم خئوپس ، و فرعون، این دشتهای صخره ای را برای بنای پدیده های خود انتخاب کرده بودند. 

هرم نه تنها قاره ها و اقیانوس ها را به دو قسمت مساوی تقسیم کرده ، بلکه در مرکز ثقل قاره ها قرار دارد . در حقیقت اینها اتفاقات نیستند و بسیار مشکل به نظر میرسد که اینچنین قبول کنیم . پس، محل بناها توسط موجوداتی که از کرویت زمین و تقسیم قاره ها و اقیانوس ها با اطلاع بوده اند انتخاب شده . 

با چه قدرتی - با چه دستگاهی و با چه دانش فنی قادر بوده اند که این دشت های صخره ای را کاملا سطح نمایند! چگونه معماران قادر بوده اند تونلی به پایین حفر کنند و چگونه داخل تونل ها را روشن میکردند ؟ چون نه در اینجا و نه در مقبره های سنگی واقع در دره شاهان از مشعل یا چیزی مشابه استفاده نشده. بر سقف یا دیوار ها دودزدگی وجود ندارد و حتی کوچک ترین اثری نیست که نشان بدهد دودزدگی را پاک کرده باشند . چگونه و با چه وسیله ای این تخته سنگ های عظیم از معادن کنده میشده ، با لبه های تیز و پهلوهای صاف ، چگونه حمل این سنگها انجام میشده و با دقتی برابر یکهزارم اینچ در کنار هم قرار میگرفته اند؟ یکبار دیگر دلیل های فراوانی برای کسانیکه بخواهند آنها را انتخاب نمایند وجود دارد : صفحه های شیبدار و مسیرهاییکه سنگ ها در طول آنها کشیده میشده ، چهارچوبه و منجنیق و البته صدها هزار برده ، کارگران، معماران ، هنرمندان. هیچیک از این دلایل تحمل بررسی دقیق را ندارند. هرم بزرگ نمونه عظیم و بارزی از صنعتی بوده و میباشد که هنوز چگونگی آن روشن نیست . امروزه در قرن بیستم هیچ آرشیتکتی قادر نیست که نمونه ای از هرم خئوپس بسازد، حتی اگر تمام امکانات فنی موجود در دنیا در دسترسش باشد.

تصویر مرتبط


بنای هرم فقط اراده ی فرعون بوده( ! ) ابعاد بی مانند و کلاسیک هرم فقط به طور اتفاقی به فکر معمار خطور کرده (! ) چند هزار کارگر تخته سنگها را که بیش از 12 تن وزن داشته اند بر روی پلکانها ( که چنین چیزی نمیتوانسته وجود داشته باشد ) و بوسیله غلطکها ( که وجود نداشته ) کشیدند. این اجتماع عظیم کارگران از گندم تغذیه میکردند ( که به این مقدار وجود نداشته ) آنها در کلبه هایی که ( وجود نداشته ) بدستور فرعون در نزدیک کاخ تابستانی اش ساخته شده بود استراحت میکردند.

کارگران بوسیله ی فریاد های " بکش ! " بوسیله ی بلندگو ( که وجود نداشته ) تشویق میشدند که سنگ هایی به وزن 12 تن را به بالا هل بدهند.

اگر کارگران جدی و مشتاق ( ! ) قادر بودند که برنامه غیرممکن روزانه را که شامل جا دادن 10 سنگ در محل هایش است انجام میدادند آنها یک هر پرشکوه از نیم میلیون سنگ را حدود 250000 روز و یا 664 سال تکمیل میکردند . و فراموش نشود که همه چیز بخاطر هوس های یک فرعون خارق العاده که هرگز زنده نماند که تکمیل بنا را ببیند بوجود آمد ( ! ) البته هیچکس نباید حتی تصور کند که این فرضیه مسخره است . خیلی پیشرفته است با این وجود چه کسی آنقدر مطلع است که بگوید هرم چیزی به جز مقبره ی فرعون نیست و از حالا به بعد چه کسی ارتباط با علائم ریاضی و نجومی را فقط یک اتفاق تلقی خواهد کرد؟



* از کتاب ارابه خدایان - نوشته اریک ون دانیکن





موخره :


چرا این متن و این کتاب ؟

این کتاب تقریبا قدیمی و دمده به حساب میاد و نقد های زیادی هم نسبت به نویسنده و محتوای کتاب هاش شده ...
اما از چند جهت جالبه :
اولین وجهش همون فضای رازآلود و رمزگونه ای هست که این نویسنده به تاریخ میده ، به نوعی تاریخ رو از حالت مرده و خشک به داستانی زنده و جذاب تبدیل میکنه و به این تکه سنگ های باقی مونده روح مرموزی میبخشه  ...
دومین دلیلش هم که من به اون دلیل این قسمت از کتاب رو انتخاب کردم اینه که : 
   " این نیز نگاهی است به افتادن سیبی ... "


 در کل، حرف هاش خیلی بی ربط هم به نظر نمیرسه ، البته برای کسی که ماجرای mason ها و freemason ها و داستان جنیانی که در تسلط حضرت سلیمان بودند رو تصور کنه ، ظاهر هر دو قضیه با کمی تفاوت به هم شبیهه ! 

البته مدعای خود نویسنده اینه که این قدرت فرازمینی از سوی فضایی ها و بیگانگان کرات دیگر بوده و اگه با این نگاه پیش بریم میخواد بگه که تعالیم انبیا و یا معجزات اونها هم در اثر همین ارتباط بوده ... ولی خب اگه کل حقیقت رو نگفته باشه لااقل به قسمتی از واقعیت شاید اشارتی داشته و اون اینه که 
همه چیز اونقدری که ما فکر میکنیم "عادّی" و "مادّی" نیست ...


۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۱۷ ۰ نظر

294. { ؟ ؟ ؟ }



اومده م مرخصی ، عوض اینکه فکرم راحت باشد ، یک چیزی آن تَه مَه های ذهنم خِرِش خِرِش میکند . نمیدونم چیه ولی فکرم درحال searching میباشد اما هنوز چیزی یافت نشده . باید بگردم ببینم ذهنم یا شاید ضمیر ناخودآگاهم داره به چی فکر میکنه ؟ ولی حس خوبی ندارم ... ان شاء الله که خیر است .


+ اگه بخوام قفسه های فکرم رو مرتب کنم شاید همچین شکلی بشه :


کار و بیمارستان

ورزش و آمادگی جسمانی

کنکور 

فلسفه و تاریخ و به طور کلی علوم انسانی

ازدواج



البته چیزهایی هم هست که براشون قفسه ی خالی کنار گذاشته م ولی خیلی ذهنم درگیرشون نیست :

هنر و رسانه

و تبلیغ 

شاید بعدتر نوبت به اینها هم رسید ...



ارتباط با خدا هم قفسه ی بزرگی بود که این روزها گرد و خاک گرفته !


دارم به چی فکر میکنم ؟

دارم به کی فکر میکنم ؟

دارم فکر میکنم ؟

چقدر ذهنم در هم بر هم و شلوغ شده ...





یک ترانه ی دوست داشتنی از سال های دانشگاه



۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۹ ۰ نظر

293. رخصت


وقتی شرایط آدم دائما عوض بشود ، عادت میکند به اینکه قدر نیازش بردارد و مدام جا به جا شود . کم کم آدم یاد میگیرد که باید برای رسیدن به بهترین شرایط تلاش کرد ولی انتظار بدترین نتیجه را هم داشت . تا از بالا و پایین شدن امواج بیرونی ، آب توی دل آدم تکان نخورد و اگر زمانه بالا و پایین شد ، خودت زیر و رو نشوی . 



+

هر روز بیشتر احساس میکنم که چقدر از آدم های ضعیف حالم به هم میخورد ، و از آدم هایی که خودشان را به ضعف میزنند بیشتر ...

و چقدر از آدم هایی که منظم نیستند بدم میاد و از بی نظم هایی که تظاهر به نظم میکنند بیشتر ...

و بیشتر از قبل به این رسیده ام که هیچکس از آدم های دمغ و در هم رفته خوشش نمی آید و غمگین بودن به معنی عمیق بودن نیست و لبخند زدن سبکسری و سطحی بودن نیست !



+

 شادی مومن در چهره اش و حزن و اندوهش در دل اوست .     امیرالمومنین علی علیه السلام


.

.

.


+ نذار که سفره ی دلت ، پیش غریبه وا بشه 

این بغض نشکسته باید ، سهم خودِ خدا بشه !





۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۰۱ ۰ نظر