إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

372. فلسفه ای برای زندگی






فلسفه ای برای زندگی؛ رواقی زیستن در دنیای امروز
نوشته ی ویلیام اروین
ترجمه ی محمود مقدسی

این کتاب را چند ماه پیش، زمانی که به شدت از یکنواختی زندگی شکایت میکردم به پیشنهاد یک دوست خواندم، که بعدتر به خاطر شیفت های پیاپی و نامرتب نتوانستم ادامه بدهم تا اینکه در این تعظیلات نوروز فرصت شد و آن را خواندم . گرچه به نظرم اگر بنا باشد فلسفه ای برای زندگیم انتخاب کنم و جزء جزء زندگیم را بر آن بنا کنم اسلام را انتخاب خواهم کرد ولی خواندن این کتاب هم خالی از لطف نبود گرچه اگر به من باشد به دیگری توصیه اش نمیکنم چون کتاب هایی به مراتب بهتر از آن هست که بعدتر خواهم گفت اما این کتاب به من نشان داد که دستورات اسلام تا چه حد جذاب و گیراست و دیگر مکاتب چقدر پراکنده و ضعیف !!! یعنی در تمام طول مدت مطالعه ی کتاب فقط به این فکر میکردم که چقدر کامل تر و بهترش را در دستورات اخلاقی و حتی فقهی اسلام داریم ...
با اینهمه بیان ساده و روان نویسنده در بیان مکتب دلنشین رواقی نیز جذاب و گیرا بود.

اروین در این کتاب تاکید میکند که اگر فلسفه ای برای زندگی داشته باشید در واقع تصمیم گیری برای شما بسیار روشن تر و آسان تر خواهد بود .
فلسفه های زندگی دو جزء دارند:
اول اینکه چه چیزهایی در زندگی ارزش دنبال کردن دارند؟
در ثانی، چطور به این چیزهای ارزشمند برسیم ؟

از نظر رواقیون تنها هدف و غایتی که در زندگی ارزش دنبال کردن دارد رسیدن به آرامش و فضیلتمند زیستن است.
فضیلت و خوبی از نگاه رواقیون نیز به این معنی است که فرد تا چه اندازه به وظیفه ای که نوع انسان برایش خلق شده عمل میکند .
از نگاه آنها وظیفه ای که انسان با توجه به وجود قوه ی تعقل و اندیشیدن در او برایش خلق شده است، عقلانی زیستن است.
آنها دو منشاء نارضایتی انسان ها را سیری ناپذیری آدمها و نگرانی در مورد چیزهایی که از دایره ی اختیار ما خارجند میدانند.
برای غلبه بر سیری ناپذیری توصیه میکتند که به اتفاقات ناگوار و اینکه ممکن بود همین چیزها را هم نداشته باشیم بیندیشیم تا قدر حال و امکانات کنونی خویش را بدانیم و شکرگزار داشته های خویش باشیم .
و برای غلبه بر نگرانی بی مورد در مورد اتفاقاتی که خارج از دایره ی اختیار ما هستند سه گانه ی اختیار را پیشنهاد میدهند به این صورت که:
دسته ی اول اتفاقاتی هستند که کاملا از اراده و کنترل ما خارجند ، آنها نگرانی و افسوس و حسرت خوردن در مورد اینگونه امور را غیرمنطقی و بیهوده میدانند .
دسنه ی دوم اموری هستند که به طور کامل در اختیار ما هستند مانند صداقت داشتن، مهربانی و ...
در این میان دسته ی سوم از اهمیت بیشتری برخوردارند ؛ اموری که تا حدی در اختیار ما هستند اما نه کاملا!
راه حل رواقیون درونی کردن هدف هاست! یعنی به جای اینکه تمام هم و غمتان این باشد که در مسابقه ی تنیس پیروز شوید به این فکر کنید که بهترین بازی ممکن را ارایه دهید .

آنها یکسری راهکار روانشناختی نیز دارند :
که اولین آن همان فکر کردن به اتفاقات ناگوار است!
به عقیده ی آنان باید هر روز چنان زندگی کرد که انگار آخرین روز زندگی است!
سه گانه ی اختیار و درونی کردن هدف ها راهکار بعدی است.
تقدیرگرایی در مورد امور گذشته نیز به آرامش ما کمک میکند.
پرهیز از لذت و به استقبال رنج رفتن نیز ما را در برابر ناملایمات زندگی واکسینه و مقاوم میکند.
از منظر رواقیون لذت های شدید وقتی به شکار ما در می آیند، شکارچی ما میشوند. و هر چه لذت های بیشتری کسب کنیم، اسیرتر میشویم و باید به اربابان بیشتری خدمت کنیم.
راهکار بعدی آنها مراقبه و تامل است.چنانکه به تدریج که در رواقی زیستن پیشرفت میکنیم حتی خواب لذت بردن از چیزهای شرم آور هم نمی بینیم .
در رواقی زیستن فرد به جای حرف زدن بیشتر عمل میکند و به همین خاطر باید پوشیده و پنهان رواقی باشد.
مهم ترین نشانه ی پیشرفت در رواقی زیستن تغییر در زندگی عاطفی ما و کم شدن احساسات منفی درون ماست.
و البته گواه نهایی موفقیت در رواقی زیستن در لحظه ی مرگ فرد آشکار میشود.

اروین در این کتاب به نقل از فلاسفه ی رواقی توصیه هایی نیز برای رواقی زیستن دارد :
عمل به وظیفه :
یک فرد رواقی دغدغه ی همه ی افراد بشر را دارد و بدون سر و صدا و به بهترین وجه ممکن به وظیقه اش در قبال آنها عمل میکند.
او به جای دوری از آدم های مزاحم و انزوا، زندگی در جمع و فراتر از آن ، عشق ورزیدن به انسان هایی که سرنوشت پیرامونشان قرار داده را انتخاب میکنند.
در مورد روابط اجتماعی رواقیون توصیه میکنند هر چند که نمیتوانیم آدم های پیرامونمان را انتخاب کنیم اما از دوستی با آدم هایی که ارزش های تباهی دارند و آدم های همیشه ناراضی دوری کنیم  . چرا که صفات بد به شدت مسری اند.
آنها در رابطه به توهین و تحقیر، اندوه و ماتم و خشم نیز توصیه هایی دارند.

از منظر یک رواقی شهرت طلبی ارزش چندانی ندارد چرا که آنها برای آزادیشان ارزش زیادی قایلند و حاضر به انجام کارهایی نیستند که دیگران را بر آنها مسلط کند .
اگر هدفمان راضی کردن دیگران باشد، دیگر آزاد نیستیم  برای رضای دل خودمان کاری بکنیم .

زندگی پرزرق و برق نیز برای آنها جذاب نیست .
آنها می گویند اگر به زندگی مرفه و مجلل عادت کنیم، توان لذت بردن از چیزهای معمولی را از دست می دهیم.
در عوض عزت نفس، قابل اعتماد بودنو بزرگ منشی بسیار ارزشمندتر از مال و منال است.

اروین در فصل های پایانی کتاب توصیه های برای دوران پیری ، تبعید و مردن نیز دارد که از همان توصیه های اولیه و اصلی رواقیون یعنی فکر کردن به اتفاقات ناگوار و سه گانه ی اختیار ریشه میگیرد .
در کل مهم ترین آموزه ی مکتب رواقی شاید آماده بودن برای هر سرنوشتی باشد.
در واقع لذتی که رواقیون در پی آن هستند ، یک لذت بی متعلق است!
یعنی لذت بردن از این چیز یا آن چیز نیست، بلکه لذت بردن از همه ی چیزها، یعنی کل دنیاست.
همین که زنده ای و زندگی میکنی ، خودش یک دنیا خوشی و شادی است. چه اشراق عظیمی است که بفهمی همه ی این چیزها در عین اینکه میتوانستند نباشند ، "هستند" و چه شگفت آور و حیرت انگیز هم هستند !!!


۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۹ ۰ نظر

371. سیاهچاله

دو روز پیش اولین شیفتم را در بیمارستان جدید شروع کردم. بعد از شیفت شبی که کلی با بچه های شیفت گفته بودیم و خندیده بودیم. حالا شیفت صبح بود و بیمارستان جدید. بیخوابی هم به شدت اذیت میکرد. چه پارادوکس‌ و تفاوت فاحشی ناگهان احساس کردم. میان خنده های شیفت شب در بیمارستانی که کلی خاطره ی خوب و گلچینی از بهترین ادم ها را کنار خودم داشتم و حالا تصمیم گرفته بودم بخاطر پیشرفت، همه ی آن ها را رها کنم و تا آخر سال علی رغم تمام اصرارهایی که از مدیریت پرستاری بیمارستان برای حتی افزایش حقوقم داده بودند که بمانم ، از آنجا استعفا میدهم.

حس واقعا بدی بود، در هر لحظه ی شیفت خنده ها و خاطرات و دوستانم در شیفت دیشب از جلوی چشمم رد میشد. آنهمه حس خوب حالا جایش را داده بود به یکسری قوانین خشک و بی روح. آن حسی که تمام پرسنل بیمارستان مثل خانواده و عزیزانم بودند، حالا جایش را به آنهمه شک و تردید داده بود. از آن لحظه هایی بود که دوست داشتم همه چیز را رها کنم و سر به کوه و بیابان بگذارم.


زندگی در نظرم همه ی انعطافش را از دست داده بود، تنها قوانین بود که به چشم می آمد.


اما تصمیم گرفتم بمانم و باز هم تجربه کنم، حتی اگر تجربه ی تلخی باشد، حتی اگر هر چقدر وحشتناک به نظر برسد«که حالا آنقدر ها هم وحشتناک نبود:) » و قرار من با خودم‌این بود که هر جا بیشتر ترسیدی، خودت را همان جا پرت کن، خودت را غرق کن، در تمام تاریکی فرو برو. از سیاهچاله ای که نه ابتدایش پیداست و نه انتهای آن ترسیدن، کار من نیست! من تصمیم گرفته ام که خودم را درون سیاهچاله ها پرت کنم اگر نابود شوم که طبق قانون طبیعی شایستگی ادامه ی مسیر را نداشته ام و کسانی بهتر از من برای ادامه ی مسیر هستند ولی اگر زنده بیرون بیایم، از هر آنچه قبل از آن بوده ام قوی تر و منعطف تر شده ام. 


تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...

۲۳ بهمن ۹۷ ، ۰۵:۱۸ ۰ نظر

۳۷۰. شدم از دست


کیفیاتی در زندگی‌ و وجود آدمی هست که با هیچ کمیتی قابل جایگزین شدن نیست ، اصلا چون آبی هستند که چون از جوی رفت دیگر برنخواهد گشت.

اعتماد اولین و مهم ترین آن هاست، اعتماد با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست . تنها معیار اعتماد همان خدشه دار نشدن آن است . اعتمادی که خط و خش پیدا کرد، یک پول سیاه نمی ارزد.

این روزها فکر میکنم دارم به بهانه ی بعضی چیزهای حقیر و کوچک ، بزرگترین ارزش های زندگیم و مهم ترین خصایص وجودی ام را از دست میدهم . 

اینکه انسان اصولی داشته باشد و بر طبق آن اصول زندگی‌ کند هم چیزی همطراز اعتماد است.


۰۸ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر

۳۶۹. ششم بهمن


 گرچه این مطلب رو پس از آروم و قرار کرفتن اون همه تکاپو و میانه های شیفت شبی که وارد هفتم بهمن شده مینویسم ولی امروز از آن روزهای خوب بود :)

از آن روزهایی که دوباره کلی انگیزه و حس خوب میگیری برای ادامه و دویدن...

بعد از تموم شدن شیفت شب ، مستقیم رفتم بیمارستان جدیدی که دو روز پیش تماس گرفته بودن که امروز برای مصاحبه برم! از بیمارستان هایی که همیشه دوست داشتم اونجا‌کار کنم .:) 

بعد از رسیدن دیدم این فقط من نیستم که دعوت به مصاحبه شدم ، چون قبلش فکر‌میکردم با نوجه به رزومه ای که دارم  از معدود کسانی هستم که شانس دعوت برای مصاحبه رو دارم که دیدم نه اینجوریام نبوده ... 

خلاصه جمعی دیگر از پیراپزشکان محترم آنجا مثل ما ول معطل بودند . وقتی رسیدم ده تا برگه دادند که پر کنم . که سه برگ اون آزمون تخصصی بود . برگه های دیگه رو که پر‌کردم ، نوبت به آزمون رسید . اولیرو زدم، دومی رو ، سومی رو ، تا آخر همه رو تو پنج دقیقه زدم :) بعد گفتن منتظر باشین ، وقتی ورقه های منو تصحیح میکرد هی برمیگشت زیر چشمی به من نگاه میکرد:/  گفتم معلوم نیس چه گندی زدم اینجوری نگاه میکنه یارو:/ خلاصه اینکه بعد از یک ساعت انتظار، اسم منو صدا زدن که برای مصاحبه حضوری برم تو دفتر! وقتی وارد شدم اول یه جوری نگاه کرد و با تعجب پرسید: نوزده از بیست ؟!  تقلب کردی ؟!؟! گفتم نه ! مگه میشد اصلا ؟ راستی کدومو غلط زدم مگه ؟ یه نگاه به بغل دستیش کرد، نتونست جلوی خنده شو‌ بگیره و گفت چقدرم به خودش مطمئنه!!! سوالو آورد بعد دیدم اینو هم درست زدم و براشون توضیح دادم که چرا اینم درسته و شدم بیست از بیست :))) تا دفعه ی دیگه به نوزده از بیست ما انگ تقلب نزنند ://

بعد از چن تا سوال جواب حضوری نتیجه این شد که هم‌ اونا از رزومه و نتایج من خرکیف شده بودن و  هم من :))) 

که گفتن از سر ماه میتونید کارتونو شروع کنید :)

خلاصه اینکه از سر ماه باید همزمان در سه بیمارستان کار کنم که ان شا الله با شروع سال جدید از یکی از قبلیا استعفا میدم و‌ همین جدیده رو می چسبم :)

۰۷ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۴۴ ۱ نظر