گاهی احساس میکنم روابطم با بعضی ادمای اطرافم در حد دیپلماتیکه ! و فقط به خاطر حسن همجواری و این حرفا تحملشون میکنم ... بعضی وقتا هم بدم نمیاد هر چند به بهانه ای این روابط رو قطع کنم !

 

+ این حس نسبت به ادمایی که خیلی راحت وارد حریم شخصی دیگران میشن و حق و حقوق به خصوص معنوی دیگران رو زیر پا میذارن و عین خیالشونم نیست و متکبرانه قدم بر میدارن گویی که هرگز حتی پیر هم نمیشن خیلی زیاده ...

 

+  زدن یه کلید برق وقتی از اتاق میری بیرون یا به جای اینکه زیر بخاری و شوفاژ و زیاد کنی و پنجره هام باز بذاری و با زیرپوش نازک توی زمستون برای خودت ول بگردی یا بستن محکم شیر آب برای بعضیا چقدر زحمت داره ؟!؟ انگار میخوان کوه جا به جا کنن !

 

+ راستی این روزا که هر جا بخوای گذشت کنی و کوتاه بیای بگی دنیا دو روزه میگذره بذار من کوتاه بیام اون بنده خدام دلش خوش باشه حرفش به کرسی نشست و به خصوص اونچه که از سیره و روش برخورد پیامبر ومخالفان معمولا بی ادبش داشته امروزه سادگی که نه ساده لوحی تلقی میشه و میگن نباید به طرف رو داد ... خیلی وقتا میمونم که چیکار کنم ! بگذرم یا بگذرم ...؟؟؟ به هر حال این روزا گذشت معنی دیگه ای گرفته و خیلی کم رنگ شده ... اینو از این همه شلوغ پلوغیای داخل جامعه هم میشه دید و لمس کرد !