إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۴۲ مطلب با موضوع «ادبیات :: شعر» ثبت شده است

154. ماه


زندگی شاید آن لحظه مسدودیست

که نگاه من ، در نی نی چشمان تو خود را ویران میسازد

ودر این حسی است

که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

 



در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست

دل من

که به اندازه ی یک عشقست

به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد

به زوال زیبای گل ها در گلدان

به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای

و به آواز قناری ها

که به اندازهء یک پنجره میخوانند

 

 

آه...

سهم من اینست 

 سهم من ،

آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من میگیرد

سهم من پایین رفتن از یک پله مترو کست

و به چیزی در پوسیدگی و غربت و اصل گشتن

سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست

و در اندوه صدایی جان دادن که به من بگوید :

" دستهایت را

 دوست میدارم "

 

 

دستهایم را در باغچه میکارم

سبز خواهم شد ،  میدانم ، میدانم ، میدانم

و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم

تخم خواهند گذاشت ...


* فروغ فرخزاد







۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۲۲ ۰ نظر

152. از من مگیر چشم

 

زیبا !
هوای حوصله ابری است ،
چشمی از عشق ببخشایم تا
رود آفتاب بشوید ، دلتنگی  ِ مرا .
زیبا ! .. زیبا ! .. 
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو می چرخد ،
از من مگیر چشم !
دست مرا بگیر و
کوچه های محبت را با من بگرد .
یادم بده چگونه بخوانم تا
عشق در تمامی دل ها معنا شود .
یادم بده چگونه نگاهت کنم که
تردی بالایت در تند باد عشق نلرزد

زیبا ، کنار حوصله ام بنشین .
بنشین ، مرا به شطّ غزل بنشان .
بنشان مرا به منظره عشق ..
بنشان مرا به منظره باران ..
بنشان مرا به منظره رویش ،
من سبز می شوم ..

زیبا !
زیبا ، ستاره های کلامت را
در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار .
بر من ببار تا که برویَم بهاروار .
چشم از تو بود و عشق ،
بچرخانم بر حول این مدار .

زیبا ! زیبا !
تمام حرف دلم این است :
« من عشق را به نام تو آغاز کردم .
در هر کجای عشق که هستی ،

 آغاز کن مرا ...

 

* محمد رضا عبدالملکیان

۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۰۱ ۰ نظر

148. بساز بفروش!


تاکو: خدا با ماست، چون از یانکی ها متنفره.

بلوندی: نه، خدا با ما نیست؛ چون از احمق ها هم متنفره!

(خوب، بد، زشت/لئونه‌)

...

 

فاکتور داربست و نصب بنر

سر رسید شعار امسال و 

ارتش بیست میلیونی... تکبیر

ارتش کارت های فعال و

 

اقتصاد کمی مقاومتی

بازتولید پتک و بیل و کلنگ

سریال های فاخر کره ای

موضع مادر عمو پورنگ

 

فاز تخریب دولت قبلی

با هدفمندسازی مردم

طرح تغییر نام یک کوچه 

از مفتح به لادن چندم

 

این طرف حوزه های علمیه و 

آن طرف کمپ رقص و آواز است

گربه های شریف کارگزار

در دیزی هنوز هم باز است

 

 

از سیاست زیاد حرف نزن

حرکت ما چراغ خاموش است

مجلسی که ملات میگیرد

دولتی که بساز بفروش است

 

جنگ شد، فحش مخملی دادند

افسر ما ستون پنجم شد

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان مطهری گم شد

 

عقده ای ها شلنگ و تخته زدند

در فضایی که باز تر شده بود

طبق تحقیق شاهدی عینی

مرغ همسایه غاز تر  شده بود

 

یادمان داده اند که: خفه شو

جلوی در نباش، راه برو

بعد با کدخدا بگو و بخند 

بعد پشت ((فرودگاه)) برو

 

فیلم ما را بگیر، راحت باش

دوربین و صدا که تنظیم است

توی این سینه دردها داریم

شربت سینه حیف تحریم است .


* مرتضی عابدپور

۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۲

144. من از زندگی تو هوات خسته م ...

 

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی

ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

 

رد پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...

چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی

 

ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی

هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی

 

سایه‌ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت

آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی

 

باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان

عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی

 

چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت

غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی

 

کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم

سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی

 

فاضل نظری، آن‌ها



۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۱

139. آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس ...


حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس
آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس
زیر و بالا از رخش پرنور بین
ز اهتزاز آن قد و بالا مپرس
گوهر اشکم نگر از رشک عشق
وز صفا و موج آن دریا مپرس
در میان خون ما پا درمنه
هیچم از صفرا و از سودا مپرس
خون دل می‌بین و با کس دم مزن
وز نگار شنگ سرغوغا مپرس
صد هزاران مرغ دل پرکنده بین
تو ز کوه قاف و از عنقا مپرس
صد قیامت در بلای عشق اوست
درنگر امروز و از فردا مپرس
ای خیال اندیش دوری سخت دور
سر او از طبع کارافزا مپرس
چند پرسی شمس تبریزی کی بود
چشم جیحون بین و از دریا مپرس ...

* مولوی
۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر

138. برکه و ماه!



با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است

فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است

چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود

گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است

ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود

یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است

پر می کشی و وای به حال پرنده ای

کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است

آیینه ای و آه که هرگز برای تو

فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است

                                                                                  


 *   فاضل نظری



۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۷ ۰ نظر

134. قلبم گرفته است،نپرس از کجا،چقدر ...؟



هرگز نخواستم که بگویم تو را چقدر..
عاشق شدم!چه وقت!چگونه!چرا!چقدر!

هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو ،
از ابتدای ساده این ماجرا چقدر-

من راشکست،ساخت،شکست و دوباره ساخت
من را چرا شکست،چرا ساخت یا چقدر!

هرگز نخواستم به تو عادت کنم ولی
عادت نبود،حسی از آن ابتدا چقدر-





مانند پیچکی که بپیچد به روح من-
ریشه دواند و سبز شد و ماند تا....چقدر-

تقدیر را به نفع تو تغییر می دهند
اینجا فرشته ها که بدانی خدا چقدر-

خوبست با تو،با همه بی وفاییت
قلبم گرفته است،نپرس از کجا،چقدر!

قلبم گرفته است سرم گیج می رود
هرگز نخواستم که بدانی تو را چقدر...




شعر از : نغمه مستشار نظامی


۱۵ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر

133. روزگاری است که دنبال کلیدند همه ...


 اسم؟فامیل؟:«بزدلِ ترسو»

بنده یک عقل منجمد هستم

این مهم نیست من کی ام؛اصلاً

به جهنم که منتقد هستم!


این مهم نیست من کی ام،بالفرز

اسم من شاقُلام یا حسن است

آنچه که هائض(!) احمیت است

بیثوادیِ آشکارِ من است

بیسوادم شبیه مردی که

از شعار «امید» می نالد

مانده ام من!عجیب دنیاییست

قفل هم از «کلید» می نالد!


ادامه مطلب...
۱۵ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر

97.


ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود

ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر

 

مرداب زندگی همه را غرق می کند

ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر

 

چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیــ....

 

                  

                                    




۲۶ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر

76. رها کن مستحب ها را ...


                   



به دست آور دل من را ، چه کارت با دلِ مردم!

تو واجب را به جا آور! رها کن مستحب‌ها را ...



* نجمه زارع

۲۹ مهر ۹۳ ، ۱۴:۴۵ ۰ نظر