إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۳۶ مطلب با موضوع «سیاست و جامعه :: در عالم سیاست» ثبت شده است

141. از هیروشیما تا لوزان


امشب ، بعد از دیدن مستند " از هیروشما تا لوزان " حال عجیبی دارم،
احساس نگرانی...
احساس عدم انجام وظیفه و کم کاری ...
احساس ادای بی طرفی و اعتدال در آوردن ...
و مومنان کسانی هستند که " لا یخافون لومه لائم ! "
بیش از این که نگران مذاکرات هسته ای باشم ، نگران نوع نگاه مردمی هستم که با چند پیام واتساپ زیر و رو می شود و یا جهل مرکبی که بواسطه ی آن به جان جامعه می افتد و هر کس با اندک فهمی و یک گوشی اندروید که به شبکه ی واتساپ و وایبر وصل شود خود را علامه ی دهر ببیند و علم ناقصش حجاب اکبرش شود ...
اینکه توی بیمارستان وقتی همکلاسی هایم را میبینم که شروع به یک بحث سیاسی می کنند و کلیدی ترین جملاتشان را از پیام های رایج و مشابه واتساپ و وایبر گرفته اند ، دقّم می دهد و و و
قدیم ترها هر وقت بحث سیاسی یا چیز دیگری میشد ، طرف میگفت " بابا حوصله داری ها!!!  ، این چیزا به من و تو نیومده ..." چون خودش رو تو این زمینه صاحب نظر نمیدونست یا لا اقل "به اندازه ی الان" نمی دونست و به نوعی به بی اطلاعی و نقص دانسته های خودش واقف بود . ولی الان چی ؟
فکر میکند نه تنها به موضوع مسلط است ، حتی از پشت پرده ها هم خبر دارد و این دلواپس ها هستند که مغزشان شستشو داده شده یا افراطی ها هستند که از توافق هسته ای می ترسند و آن ها که مخالف جریان موجود حرف بزنند را از کمی سواد رنج می برند و جز آخوند محلشان یا اخبار شبکه ی یک صدا و سیما از سایر عوالم علم و فناوری بی بهره مانده اند  ...

تاریخ در مورد اتفاقات این روزها قضاوت خواهد کرد ، اما تاریخ بی رحم است و کور ! اگر کسی اشتباه کند چوبش را می خورد ... فرقی نمی کند که عامدانه کج رفته باشد یا ساده لوحانه ... و آنها که تاریخ را دو یا چند بار تکرار می کنند ...

؟؟؟!!!!




+ آیا این مطلب نقض میکند مطلب قبلی ام را ؟؟!!


+  دانلود مستند هیروشیما تا لوزان  : قسمت اول .... قسمت دوم

۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۰۳

140. دوران روحانی مُچّکّریم !!!

در مورد توافق هسته ای خیالم راحت است ...

در هر صورت اتفاقات خوبی خواهد افتاد .

حالت اولش آن است که همه چیز همان طور که دولت راستگویان می گوید دارد خوب پیش می رود و آخر سر با یک توافق کولاک با آمریکا هم رفیق فابریک می شویم و دوران بدبختی و گرانی و بیکاری تمام می شود و آمریکا هم سر عقل می آید و مثلا دیگر اشتباها هواپیمای مسافربری ما را با آن همه زن و کودک نمی زند و بعدش مجددا اشتباه کند و به فرمانده ی آن ناو مدال افتخار بدهد . یا آژانس هم قول می دهد بچه ی خوبی باشد و دیگر اطلاعات دانشمندان هسته ای و جیک و پوک ما را کف دست رفقای ناباب اوباما ( مثلا نتانیاهو ) نگذارد که آنها هم خیلی اتفاقی آنها را ترور کنند . این روزهایی که بگو بخند دکتر ظریف و عکس یادگاری اش با جان کری و این خانم جدیده موگرینی و اینها را می بینم ( یاد و خاطره ی کاترین اشتون که دیگر جزء نوستالژی های جوانی ما شده است بخیر! ) همه ش این فکر به ذهنم می زند که چرا ما نباید یک خاطره ی خوش از آمریکا داشته باشیم و لابد همه اش هم زیر سر همین شعار مرگ بر آمریکایی است که ملت می گویند و آمریکا هم مجبور می شود همه ی گزینه هایش را هر روز روی میز بگذارد ؛ کودتا ، جنگ ، ترور ، تحریم، تهدید ... راستی اول آمریکایی ها از گزینه هایشان استفاده کردند و ما مرگ بر آمریکا گفتیم یا ما آنها را با همین شعار خشک و خالی هی عصبانی می کنیم ؛ اصلا زمان مصدق که  خبری از مرگ بر آمریکا نبود یا حتی لااقل حرفی از اسلام و جمهوری اسلامی نبود ، احتمالا آنجا هم شبیه همان زدن هواپیما و هزار جنایت دیگر اشتباها دستشان به گزینه ها خورده و یکهویی خیلی اتفاقی اسم رمز کودتا هم از رادیو بی بی سی پخش می شود و دیگر نه از مصدق خبری می ماند و نه از دموکراسی . بنده خدا آمریکا که تقصیری ندارد همه چیز تقصیر عده ای افراطی بی سواد است که آن زمان هم به دنبال دردسر بودند و میخواستند نفتشان ملی باشد یا خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند . الان هم افتاده اند دنبال انرژی هسته ای ...

داشتم میگفتم حالت اولش همین است که از ترجمه ی ایرانی بیانیه ی لوزان در می آید و همه چیز خوب پیش می رود و ما تا ابد با خوبی و خوشی در کنار 5 بعلاوه ی یک ( جامعه ی جهانی ) زندگی خواهیم کرد .

من به این حالت به شدت امیدوارم چون بعید میدانم جناب دکتر روحانی که تمام حیثیتش را سر مساله ی هسته ای گذاشته و از مسکن مهر بگیر تا سازمان فضایی و ... را کلا بی خیال شده و می خواهد با همین توافق یک تنه چرخ مملکت را راه بیندازد ؛ زیر بار یک توافق بد برود ...

مثلا شما یک درصد احتمال بده بعد از این توافق مردم اثری از بهتر شدن وضع معیشتشان نبینند یا باز هم همان آش باشد و همان کاسه ، دیگر باید قید رفاقت با آمریکا را زد و کلید رابطه با کدخدا را هم بوسید و گذاشت کنار ...

در واقع مهم ترین اتفاقی که اینجا می افتد این است که دوزاری مردم می افتد که چه کلاه گشادی به اسم تنش زدایی و اعتمادسازی و جامعه ی جهانی و این حرف ها بر سرشان رفته و حنای آمریکا دیگر برای خوش باورترین گروه عوام الناس هم رنگی نخواهد داشت .

اگر هم توافق خوبی بشود و زندگی ما هم سر و سامانی پیدا کند که چه بهتر ( واقعا به این یکی امیدوارم ) . هم زندگی ما بهتر می شود و سر کار می رویم و زن  و بچه و این حرفا و هم دکتر روحانی با اکثریت قاطع آرا دور بعدی رای می آورد و هم کدخدا توانسته صلح جهان را تامین کند ( مثلا فرض کنید عربستان و داعش و رژیم صهیونیستی و طالبان و ریگی و ... هم کار دانشمندان هسته ای ما میباشد) .

کلا از هر زاویه ای که نگاه می کنم ، هر توافقی به نفع همه خواهد بود !!!!

یا خاطره ساز می شود و همه خوشبخت می شویم و یا تجربه و درس عبرت می شود و باز هم همه خوشبخت می شویم ( گرچه آدم عاقل از یک جا دو بار گزیده نمی شود . ) اما گور بابای ضرر !!! حالا که انقد اصرار داری شما هم یک امتحان دیگه ای بکن شاید فرجی شد ... ما که بخیل نیستیم . من حتی دارم به روزایی فکر میکنم که تعطیلات آخر هفته ها جای چالوس و جاهای تکراری قبلی بدون ویزا مستقیم برویم آمریکا و برگردیم .

کلا این روزا برعکس خیلیا که مذاکرات و اخبار مربوطه را دنبال میکنند، بنده اصلا سرم برای این حرف ها درد نمی کند چرا که به شدت به این ماجرا خوش بینم و آن را حتی لازم و ضروری می بینم یا معیشتمان بهتر می شود یا تجربه مان بیشتر ... دولت محترم هم در این میان هرگلی بزند به سر خودش زده است... صلاح مملکت خویش خسروان دانند ...

+

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند ...

+ البته یه سری نگرانی خرده ریز هم دارم که شدیدا آزارم میده که نه تحریم است و نه داشتن یا نداشتن انرژی هسته ای ... ولی نمی دونم چرا کلا انقد خوش بینم .

+ یعنی میشه که ظهور نزدیک باشه ؟؟؟

۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۹

133. روزگاری است که دنبال کلیدند همه ...


 اسم؟فامیل؟:«بزدلِ ترسو»

بنده یک عقل منجمد هستم

این مهم نیست من کی ام؛اصلاً

به جهنم که منتقد هستم!


این مهم نیست من کی ام،بالفرز

اسم من شاقُلام یا حسن است

آنچه که هائض(!) احمیت است

بیثوادیِ آشکارِ من است

بیسوادم شبیه مردی که

از شعار «امید» می نالد

مانده ام من!عجیب دنیاییست

قفل هم از «کلید» می نالد!


ادامه مطلب...
۱۵ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر

130. گناه بزرگ احمدی نژاد


احمدی نژاد به مرور عادت کرده بود کار خودش را با جنجال و هیاهو پیش ببرد و از این کار ابایی نداشت.  مثلا همیشه اسامی مفسدان اقتصادی را برای روز مبادای دولتش در جیب کاپشن خود اینور و آنور میبرد که به زودی خواهم گفت و بگم و این اداها که الکی مثلا من در حال مبارزه با مفاسد اقتصادی هستم . آخرش هم هیچ اسمی از جیب او در نیامد تا این که بالاخره همین اواخر خبر محکومیت رحیمی اما از جیب سخنگوی قوه قضاییه در آمد و کلی سر و صدا کرد .


ادامه مطلب...
۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۲۴ ۰ نظر

128. ما هم بلانسبت "مفسدیم" !


عنوان را خواستم بنویسم " سهم ما در اقتصاد مقاومتی " دیدم آنقدر یک شعار خوب را با هزار تا بنر و همایش بی خاصیت لوس کرده اند که جنازه ی قابل ارجی هم از آن شعار پرمغز باقی نمانده . همیشه همین بوده ؛ سهم مسولین از فرمایشات رهبر انقلاب به بنر و همایش و نمایش اینکه من هم دارم کاری میکنم خلاصه میشود که هر قضیه ی مهمی حتی مبارزه با مفاسد اقتصادی را هم همینجورکی میخواهند حل و فصل کنند و ختم به خیر ! اصلا آنقدری که همایش و بنر در بالا بردن سطح رفاه نقش دارد هیچ کار دیگری نمی تواند و  قربه الی الله نیست ( کاهش زحمت مسولین امر = افزایش رفاه مسولین مربوطه ) کلا ما ملتی هستیم که خوب بلدیم رفع تکلیفی عمل کنیم .

از اصل قضیه  دور نشویم ؛ ما که دستمان از یقه های دیپلمات بچه های بالا کوتاه است که تکانی بدهیم و طرحی نو در اندازیم ، اصلا شعار شریف " تغییر " را نیز بوسیدیم و ته کمد گذاشتیم از بس که هر کدام آمد و منظورش از تغییر عوض کردن آدمهای پشت میز بود نه شیوه ها و ساختارها ، اصلا هیچکدام در این همه سال جرات و یا شاید زحمت کوچک ترین تغییری در سیستم اقتصادی کهنه و نفتی این مملکت را به خودش نداد   ؛ فقط رفاه مقطعی همان 4 سال خودش را دید که مبادا از پایگاه اجتماعی یا آرای دور بعدش کم بشود . خلاصه اینکه ما که چشممان به تغییر از بالا آب نمی خورَد . 20 سال رهبر انقلاب هر چه  میگوید دولت سعی کند اتکایش به نفت را کم کند و به شرکت های دانش بنیان و صنعت اهمیت دهد . کو گوش شنوا ؟!  اصلا اگر احیانا شما با بچه های بالا مرتبط میباشید بگویید " آمدیم ، نبودید ، رفتیم ! "


ادامه مطلب...
۳۰ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۶ ۰ نظر

127. رسالت دولت اسلامی

" سلامت جسم و روح مردم باید دغدغه‌ی ما باشد مردم باید از هر دو نظر سالم باشند.

رییس جمهور با تاکید بر این که نباید مردم را بیهوده و بدون جهت نگران کرد و باید بگذاریم مردم راحت باشند، گفت: اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمی‌توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، همه باید کاری کنیم که آرامش در جامعه حاکم باشد".

جملات بالا را آقای روحانی خردادماه امسال گفتند و تاکید کردند پیامبر (ص) بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نزیر باشیم. اینکه چه قدر دولت در مساله ی فرهنگ بشیر و نذیر بوده یا حتی به این جمله چه قدر اعتقاد دارد موضوعی است که با مشاهده ی عملکرد فرهنگی دو ساله ی دولت جای سوال بسیار دارد .

 

اینکه جناب رییس جمهور فرموده اند که مردم را نمیشود به زور شلاق به بهشت برد کاملا درست است و به شدت با آن موافقم ، حتی بالاتر از آن معتقدم که حتی نمی شود کسی را نه با شلاق که با تلقین و جو گیر کردن هم به جایی فرستاد چه رسد به بهشت ! مطمئنا ملاک ارزش گذاری و پاداش و مکافات انسان ها هم انتخاب های آگاهانه ی آنان  است و عشق و علاقه ی صرف ( بخوانید احساس کور ) نمی تواند ملاک بهشت و جهنم آنان باشد . پس باید جامعه به شناختی برسد تا به سمتی حرکت کند و این شناخت خود مقدمه ی عشق و ایمان به آن مساله هم می شود و فرد خود به را ه می افتد !

اما نقش دولت اسلامی در این میان چه میشود و تفاوتش با دولت های غربی کدامست ؟


ادامه مطلب...
۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر

126. هر که را طاووس خواهد ...


 مهمترین حرف های رهبر انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان که تو این چند سال تکرار میکنند و تقریبا همه ی آن ها روی زمین مانده  :

 اشکال اساسی اقتصاد ماست. خسارتی بالاتر از خام فروشی نفت،  اقتصاد نفتی و اقتصاد دولتی نفت و صرف کردن پول آن در امور جاری نیست. باید اتکا بودجه به نفت قطع شــود و تکیه به تولید داخلی یعنی درآمد تولیدی مردم و مالیات باشد. مالیات فریضه اســت ما امروز از ضعفا مالیات می گیریم اما فلان سرمایه دار فرار مالیاتی دارد. این جرم است. باید کار جدی انجام بگیرد.


 ما می توانیم در مقابل الم شنگه دشمن در قضیه تحریم ایستادگی کنیم. وقتی اقتصاد را مقاوم نکنیم نتیجه این می شود که دشمن می نشیند برای برنامه هسته ای ما شرط و شروط می گذارد و می گوید اگر این ها را قبول نکردید تحریم می کنیم. اگر بنای بر تحریم باشد این ملت ایران است که در آینده و در وقت مناسب آنها را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ملت ایران است. اروپا احتیاج به این گاز دارد. دشمن از حربه تحریم دارد حداکثر اســتفاده را میکند. هدفشان این است که حرکت مردم را متوقف کنند. بنده عقیده ام این است اگر مسئله هسته ای همانطور که آنها دیکته میکند هم پیش برود باز هم تحریمها برداشته نخواهد شد؛ چون با اصل انقلاب مخالفند.

 باید با قاچاق و بدحسابی بانکی مبارزه شود. هر بدهکار بانکی مجرم نیست اما برخی که سهیلات را در موارد غیر از محل معین اســتفاده کرده و آن را پس هم نمی دهند مجرمند و باید مؤاخذه شوند.

مردم در محصولات دارای مشابه داخلی، متعصبانه محصول خارجی را مصرف نکنند. این را فقط برای متدینین نمی گوییم بلکه به هر کســی می گوییم که به ایران و آینده آن علاقه مندست و به فکر بچه های خودست که در این کشور زندگی خواهد کرد . ( لااقل این یکی از دست من بر میاد )
۳۰ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۰۰ ۰ نظر

125. رسالت ما



نظام (جمهوری اسلامی ایران)، یک صاعقه نیست که از آسمان آمده باشد و نیروهای آن نیز ملائک آسمانی نیستند، بلکه خود ما هستیم، بد یا خوب ،ضعیف یا قوی، بصیر یا کوته‌بین - نظام یک ساندویچ هم نیست که خریداری و خورده شود، بلکه یک هدف والا و اهدافی در راستای آن است و یک چارچوب است، یک تشکیلات هدفدار و برنامه‌ریزی شده می‌باشد. مردم، از هر قشر و مقامی که باشند، بدنه را تشکیل می‌دهند، بدنه‌ای که تلاش می‌کند تا خود را به آن هدف برساند. در میان این بدنه همه گونه انسان یافت می‌شود، از مؤمن گرفته تا کافر و منافق – از متقی گرفته تا فاسق و فاجر. از سالم گرفته تا بیمار و افلیج ...، همگان نیز طی نسل‌ها می‌آیند و می‌روند، امام خمینی رحمة الله علیه نیز می‌رود، دشمنان آشکار و پنهانش نیز رفته و خواهند رفت. اما "نظام" پابرجاست، چون اصولش درست است و مجموعه‌ی بدنه، خواهان و مدافع آن است.


ادامه مطلب...
۳۰ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۵ ۰ نظر

121. نامه ای به فردا


نامه ای که اخیرا رهبری به جوانان اروپایی نوشت شاید اگر اقدامات مناسب همراهش را نداشته باشد قطعا به ورطه ی شعار و نمادین بودن می افتد و بُردی بیش از این نخواهد داشت. 

به نظر حیطه ی عمل و مسولیت جوانان منتظر امروزی بسیار بیشتر از فعالیت در تشکل کوچک و محدود دانشگاه یا مسجد محل شده است . اما از طرف دیگر مایی که هنوز در  احتیاجات اولیه ی خود مانده ایم و به اصطلاح هشتمان گرو 9 مان است ، وقتی هنوز حتی در قرائت خودمان  از اسلام تفاوت از افراط تا سازشگری است و هر کس راه خودش را می رود . وقتی هنوز نه فرهنگ به سامانی داریم و نه سینمایی و نه هیچ یک از معیارهای فرهنگی مان بر طبق اصول است ؛ چطور میتوان به این ارتباط و تبلیغ خوش بین بود .

آن زمان که پیامبر نامه ای نوشته و همگان را به اسلام فراخواند یا حتی در زمان خلیفه  ی دوم که بیشترین فتوحات و گسترش اسلام را با خود داشت ، یکی از مهم ترین دلایل نفوذ اسلام در قلب شنوندگان پیام ، اجرا شدن اسلام بود و عینیت داشتن این پیام بود . حالا باید دید که ما برای معرفی اسلام به جوان اروپایی باید کدام مصداق عینی را نشان دهیم که این پیام بزرگ را لمس کند ... مسلما کشور ما خصوصا این روزها که از هر گوشه ی آن فساد جدیدی سر بر می آورد و هر کس اسمی روی خودش گذاشته از اعتدال و پایداری بگیر و با خودمان درگیریم . وقتی نمی توانیم با فساد قاطعانه برخورد کنیم و ملاحظات آقازاده بودن و هزار چیز دیگر میشود مسلما این همان پوستین وارونه ی اسلام است که امیرالمومنین آن را زشت ترین خوانده بود .


با همه ی این دلخوری ها و کمبود ها مسلما با ارتباط گیری و الگو بودن خود و نشان دادن نمونه های کوچک و موفق اسلامی در تاریخ دور و نزدیک میتوان قسمتی از رسالت دوران ظهور که تبلیغ است به عهده گرفت و این پیام میتواند کلید شروع آن باشد .



+ این روزها عجیب سر در گمم ... چه باید کرد ؟؟؟



+ اگر یک صدم فکر میکردم احتمال دارد آقای احمدی نژاد دور بعدی بیاید و رای بیاورد ، الان تقریبا مطمئنم که احمدی نژاد تمام و شد و رفت و همه ی این ها هم به خاطر لجبازی های خودش بود . آقای رحیمی گل سرسبد این عوامل سقوط بودند .



۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر

119. من شارلی نیستم



من شارلی نیستم . 

ﻧﻪ، ﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﻏﺰﻩﺍﻡ، ﻣﻦ ﺯﺧﻢ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺑﺮﻣﻪﺍﻡ،من کودک حلبچه ای که با بمب شیمایی ومیراژ شما کشته شد، ﺯﻣﯿﻦﺳﻮﺧﺘﻪﯼ ﺯﯾﺮ ﭼﮑﻤﻪﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽﻫﺎﯼ ﻣﺼﺮﻡ، ﻣﻦﻣﻌﺼﻮﻣﯿﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﻋﺮﺍﻗﯽﺍﻡ ﮐﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥﻣﺘﻤﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ، ﺍﻭ ﻭ ﻫﻤﻪﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ ﺭﺍﺁﺗﺶ ﺯﺩﻧﺪ ... ﻣﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻔﻪ ﺷﺪﻩﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰﯼﺍﻡ ﮐﻪﺗﻮﺳﻂ ﻭﺣﺸﯽﻫﺎﯼ ﻧﺼﺮﺍﻧﯽ ﺗﺤﺖ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﮑﻪﺗﮑﻪ ﺷﺪﻧﺪ، ﻣﻦ ﺳﻮﺭﯾﻪﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩﺍﻡ ... ﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻣﯽ ﻫﺴﺘﻢﮐﻪ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﻫﯿﭻ ﺷﻤﻌﯽ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ، ﻫﯿﭻﮐﻤﭙﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ، ﻫﯿﭻ ﺍﺷﮑﯽ ﻭﻟﻮ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﺍﻧﻪﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪﯼ ﻫﯿﭻ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽﻟﻐﺰﺍﻧﺪ ... ﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻋﺮﺍﻗﯽﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺳﻮﺀ ﺗﻐﺬﯾﻪﺍﻡ ... ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯﺟﻨﮓ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﯽ ﻭ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺎﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻏﺬﺍ ﻭﺩﺍﺭﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ ... ﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯾﮑﺎﺗﻮﺭ ﻫﯿﭻ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﺭﺍﻧﮑﺸﯿﺪﻩﺍﻡ ... ﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﺍﻧﻪﯼﺷﻤﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﻀﺤﮏ ﺍﺷﮏﻫﺎﯼ ﻣﺼﻠﺤﺘﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪﺑﯿﺰﺍﺭﻡ ... ﻣﻦ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺎﻟﺖﻫﺎﯼ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻭﻏﯿﺮﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻤﺪﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﯿﺎﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ... ﻧﻪ، ﻣﻦ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺁﯾﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ .. ﻣﺠﻠﻪ ﺷﺎﺭﻟﯽ ﺍﺑﺪﻭ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﺭﺍﮐﯿﺮﯼ ﻣﻨﺘﺸﺮﻣﯽﺷﺪ . ﻫﺎﺭﺍﮐﯿﺮﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﮊﻧﺮﺍﻝ ﺩﻭﮔﻞ ﺭﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﺳﺒﻖ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﺷﺪ . ﭘﺮﺳﺶ : ﻣﺮﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺁﯾﺎﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ؟
۲۶ دی ۹۳ ، ۰۴:۲۸ ۰ نظر