احمدی نژاد به مرور عادت کرده بود کار خودش را با جنجال و هیاهو پیش ببرد و از این کار ابایی نداشت. مثلا همیشه اسامی مفسدان اقتصادی را برای روز مبادای دولتش در جیب کاپشن خود اینور و آنور میبرد که به زودی خواهم گفت و بگم و این اداها که الکی مثلا من در حال مبارزه با مفاسد اقتصادی هستم . آخرش هم هیچ اسمی از جیب او در نیامد تا این که بالاخره همین اواخر خبر محکومیت رحیمی اما از جیب سخنگوی قوه قضاییه در آمد و کلی سر و صدا کرد .
این کلام امیرالمومنین که دعوت کننده ی مردم به خیر و خوبی باشید به غیر زبانتان را باید جلوی چشم همه ی مسولین عالی نظام زد . آنقدر که عملی نشان دادن یک ادعا یا بهتر بگویم بی ادعا عمل کردن برای گفتمان سازی و همراه کردن دیگران با خود اثر دارد هیچ کار دیگری ندارد . دو صدگفته چون نیم کردار نیست .
خصوصا در سطوح بالا که "الناس علی دین ملوکهم" هستند چه بهتر که مسولان خود بیشتر و پیش تر از همه آستین بالا بزنند و ادعاهای خود را عملی کنند .
همه ی ما در طول این سال ها شاهد بودیم که چگونه دولت ها با مطرح کردن شعارهای زیبا و قابل ستایش روی کارآمدند و به نوعی گفتمانی را شکل دادند اما بعد از 8 سال همان مردمی که به آن گفتمان رای داده بودند از آن روی گردان میشوند و تف و لعنت خود را هم به باعث و بانی آن نثار میکنند .
چرا یک دولت ، یک سیاستمدار عالی رتبه به ضد خود تبدیل می شود که من اسمش را میگذارم خودکشی گفتمانی ! یا به نوعی خودش کبریت بر میدارد و به خرمن شعارها و ارزش هایش میزند و جز خاکستری از نارضایتی عمومی چیزی باقی نمی گذارد ؟
برای مثال دولت هفتم و هشتم با گفتمان توسعه ی سیاسی و ارزش هایی چون آزادی بیان و عقاید و این معیارها سر کار می آید و با اقبال گسترده ی مردم مواجه می شود .همه ی این ها شعارهای والا و قابل ستایشی هستند اما در آخرِ دولت، مردم به نوعی از این همه سیاست زدگی دلزده میشوند . وقتی از آزادی بیان آنقدر سوء استفاده می شود که هر تریبونی برای توهین به مقدسات و ارزش های یک ملت تبدیل می شود یا به اسم تنش زدایی هر تحقیری پذیرفته میشود و پایه های استقلال جامعه به لرزه در می آید که ارزشی به نام آزادی یا توسعه سیاسی به ضد خود تبدیل میشود .
بگذریم .
دولت نهم نیز با گفتمانی سر کارآمد که بی شک بیشترین شباهت را به شعارها و آرمان های انقلاب اسلامی و امام خمینی داشت ، گفتمانی که در آن مستضعفان و پابرهنگان را وارثان اصلی انقلاب و صاحب نظام میدانست ، گفتمانی که عدالت ، ساده زیستی ، خدمت رسانی مقاومت ، پاک دستی از نشانه های بارز آن بودند و ارزش های همه گیر جامعه هم شدند ، اما باید پرسید مردی که خود حامل این همه بود چگونه به ضد آن تبدیل شد و در بعضی موارد باعث تمسخر همان ارزش ها در جامعه ی خود شد .
احمدی نژاد دولت بی حاشیه و پرکار خود را در دور دوم تغییرات اساسی داد تا آنجا که کابینه ی دولت دهم تفاوت های آشکاری با دولت قبلی احمدی نژاد داشت و خبری از یاران سوم تیر او نبود ، رویه ها هم عوض شده بود ؛ احمدی نژاد از ابتدای دور دوم خود به نوعی به دنبال محکم کردن جای پای خود در قدرت میگشت و همین باعث شد تا اگر حتی همان طرفداران سابقش هم به او نقدی وارد میکردند آن را تضعیف قدرت خود تلقی میکرد و لجبازی با مجلس و طرفداران سابق خود را شروع کرد .
مثلا در همین قضیه ی معاون اولش آقای رحیمی !
ماجرای محکومیت رحیمی چه بود ؟
محکومیت آقای رحیمی مربوط به اتهامی در سال 82 است و زمانی که ایشان رییس دیوان محاسبات بودند. عجیب اینجاست که این ماجرا نه ربطی به مسئولیت ایشان در دیوان محاسبات دارد و نه ربطی به سمت معاونت اولی دکتر احمدی نژاد. کل ماجرا مربوط است به وجوهی که جناب رحیمی در سال 82 برای ستاد انتخاباتی توزیع کردند. با اینکه تخلف رحیمی در آن زمان هنوز اثبات نشده بود و مربوط به زمان انتصاب ایشان در دولت هم نبود اما هر چه نمایندگانی مثل الیاس نادران و احمد توکلی راجع به این قضیه به رییس جهور تذکر دادند موثر واقع نشد . اشتباهی که احمدی نژاد در این ماجرا و قضایای مشابهش کرد این بود که این مساله را به نوعی لجبازی سیاسی تبدیل کرد و حاضر به انتخاب فرد دیگری نشد شاید احساس میکرد اگر این کار را بکند به نوعی استقلالش زیر سوال رفته . ماجرای خانه نشینی یازده روزه اوج لجبازی های احمدی نژاد بود که شاید باید همان را پایان او نیز بنامیم.
اما رحیمی تنها فرد مساله دار کابینه ی دوم احمدی نژاد نبود که یقینا خودتان بقیه آنها را بهتر میشناسید .
احمدی نژاد با لجبازی ها و حاشیه هایی که برای خود ساخت بیشتر از این که خود را به حاشیه رانده باشد ، باعث به حاشیه رانده شدن و دلزده شدن مردم از ارزش هایی که خود داعیه دارش بود، شد. سوء مدیریت دولت در مسایل داخلی و تمرکز بر حاشیه ها کارایی قوه ی اجراییه را به شدت پایین آورد به قدری که بیشتر وقت مجلس و دولت بر سر اختلافات دولت و مجلس تلف میشد و این داستان آنقدر بیخ پیدا کرد که احمدی نژاد را تبدیل به اولین رییس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی کند که مورد سوال نمایندگان واقع می شود .( این هم یکی دیگر از اولین های دولت ) و همین کاهش کارآمدی باعث کاهش محبوبیت و پایگاه اجتماعی گفتمان حاکم نیز میشود و به تدریج ارزش های مورد علاقه ی جامعه رنگ می بازند و عوض میشوند .
فاصله گرفتن احمدی نژاد از ارزش های قابل ستایشی چون ساده زیستی ، مقاومت ، عدالت و ... که با آن ها ، بدنه ی اجتماعی را با خود همراه ساخته بود احمدی نژاد را به ضد خودش تبدیل کرد و ضربه ی بزرگی نیز به گفتمانی که او با خود به یدک می کشید زد ؛ مردم نیز همان طور که در دولت قبل از او بیشتر از اینکه به خود احمدی نژاد رای داده باشند ، به هاشمی رفسنجانی رای منفی داده بودند ، در پایان دولت خودش همین اتفاق افتاد و مردم بیشتر از آنکه به روحانی رای بدهند به احمدی نژاد رای منفی دادند .
امروز اگر دفتر رییس جمهور سابق از ایراد اتهامات واهی به دولت نهم و دهم شاکی است و هی نامه و بیانیه میدهد که فلان قضیه رحیمی یا آن کس به من ارتباطی ندارد باید خدمتشان عرض کرد: «صحت خواب!» حالا بعد از این همه مدت از خواب بیدار شده اید که وافسادا ؟!! آری خود کرده را تدبیر نیست هرچند گناه هر جور بی انصافی به گردن بی انصاف. اما آقای احمدی نژاد مسول بسیاری از هجمه هایی است که این روزها به ارزش های حقیقی انقلاب وارد می شود و در گناه بی انصافی هایی که در حق آرمان هایی چون عدالت ، ساده زیستی و مقاومت و به حاشیه رانده شدن آنها شده شریک است .