نظام (جمهوری اسلامی ایران)، یک صاعقه نیست که از آسمان آمده باشد و نیروهای آن نیز ملائک آسمانی نیستند، بلکه خود ما هستیم، بد یا خوب ،ضعیف یا قوی، بصیر یا کوتهبین - نظام یک ساندویچ هم نیست که خریداری و خورده شود، بلکه یک هدف والا و اهدافی در راستای آن است و یک چارچوب است، یک تشکیلات هدفدار و برنامهریزی شده میباشد. مردم، از هر قشر و مقامی که باشند، بدنه را تشکیل میدهند، بدنهای که تلاش میکند تا خود را به آن هدف برساند. در میان این بدنه همه گونه انسان یافت میشود، از مؤمن گرفته تا کافر و منافق – از متقی گرفته تا فاسق و فاجر. از سالم گرفته تا بیمار و افلیج ...، همگان نیز طی نسلها میآیند و میروند، امام خمینی رحمة الله علیه نیز میرود، دشمنان آشکار و پنهانش نیز رفته و خواهند رفت. اما "نظام" پابرجاست، چون اصولش درست است و مجموعهی بدنه، خواهان و مدافع آن است.
الف – در هیچ کجای دنیا به اندازهی ایران، همه چیز و همه کس و همه کار، به معنا و مفهوم «نظام» نیستند. اگر نام نظامشان را مثلاً «جمهوری دموکراتیک» گذاشتند و یا گفتند نظام اندیشه سیاسی و اعتقادی ما "لیبرال دموکراسی" است، هیچ تخلفی را ناقض آن نمیدانند.
هیچ
گاه در در امریکا، انگلیس، فرانسه و ...، قتل، جنایت، جنگ، خفقان، تورم،
بیکاری، اختلاس، اختناق و ...، خدشهای به شاکلهی اصل "نظامشان" وارد
نکرده است؛ اما در ایران از کراوات و پاپیون برخی آقایان گرفته تا ساپورت و
مانتو و مدل آرایش مو و صورت برخی خانمها را یک امر کاملاً سیاسی تلقی
کرده و مقابل «نظام» میگذارند!
ب – در کدام کشوری تورم، بیکاری، اختلاس و فساد مقامات، حتی اگر منجر به بازداشت، زندان یا اعدام آنان گردد، یا اعتراض و اعتصاب مردمی، حتی اگر منجر به سرکوب خشونتبار پلیسی آنان گردد، در مقابل اصل نظامشان قرار گرفته است؟ چرا در جمهوری اسلامی ایران، حتی پیاز و گوجه فرنگی نیز به مثابهی "نظام" تلقی میشود؟! در امریکا و اروپا، تقریباً ماهی یک اعتصاب و تظاهرات گسترده بر پا میشود و اغلب نیز به درگیری و خشونت پلیسی میانجامد، اما در ایران اگر پنج هزار نفر به خاطر اخراج یا گرانی یا ...، اعتراض و اعتصاب کنند، یک انقلاب دیگر فرض میشود و حتی اوباما، مرکل، نتانیاهو و ... نیز وارد میدان میشوند؟!
ج – میگویند: "فلانی سردار سپاه بود"؛ چنان هم میگویند که گویا "سپاه پاسداران یعنی همان آقا"؛ خب چه کسی مادرزاد کلاهبردار به دنیا آمده و یا چه کسی بدون این که به مقام و قدرتی برسد، میتواند چنین کلاهبرداریهای کلانی را انجام دهد؟! بالاخره یا وزیر و وکیل بوده، یا مدیر کل و معاون بوده، یا سردار و شهردار بوده، یا آقازاده بوده، یا سرمایهدار بوده و ... .
د – نه کسی کلاهبردار و جانی به دنیا میآید و نه به کسی تضمین داده شده که تا آخرین نفس حیاتش "علیهالسلام" باقی میماند. خواه در نظام جمهوری اسلامی ایران باشد، یا نظام حکومت حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و امیرالمؤمنین سلامالله علیه.
ﻫ – آیا اگر ما از "اسلام" دفاع میکنیم، یعنی همه امام حسین، یا حضرت عباس، حضرت زینب علیهماالسلام هستیم؟ اگر از کشور و نظام خود دفاع میکنیم، یعنی همه آیتالله شهید بهشتی، آیتالله شهید مطهری یا شهید دکتر چمران و سرداران و شهدای بسیجی هستیم؟ آیا در هم ردیفها و هم قطاران این بزرگان، هیچ کس نبوده که اکنون به اصطلاح چپ کرده باشد؟
آیا در زمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله همه مؤمن بودند؟ و پس از ایشان، به واسطه یک امتحان، هیچ مؤمنی، مرتد و یا حتی محارب نشد؟ آیا میشود اسامی منحرف شوندگان پس از رحلت ایشان را [که به مراتب بیش از باقیماندگان در صراط مستقیم بودند]، فهرست کرد و سپس گفت: «با وجود اینها ما چطور از اسلاممان دفاع کنیم؟!»
و – اینها و تمامی معضلات و دشمنیها، چه منبع و منشأ داخلی داشته باشند و چه خارجی، ضعفهایی هستند که مرتفع کردن آنها، مستلزم دفاع از نظام است و از نظام دفاع میکنیم تا قدم به قدم این ضعفها برطرف شود و نظام به اهداف و آمالش نزدیکتر گردد.
مملکت و نظام بیرون، عین مملکت و نظام درون خود ماست. آیا ما با این همه ضعف و نادانی که در وجود خودمان هست، دفاع از اسلام را کنار میگذاریم؟ یا آن که سعی میکنیم ضعفها و گناهان خود را کنار بگذاریم تا بیشتر تجلی اسلام گردیم؟! آیا چون قوای نفس حیوانی در وجود ما هست و گاه بر قوای عقلانی نیز چیرگی هم دارد، یکجا و ناامیدانه عقل را برای همیشه رها میکنیم و تسلیم نفس میشویم، یا سعی میکنیم نفس را به بند کشیده و مهار کنیم و قوای عقلانی را بر مملکت وجود حاکم کنیم؟
بیرون هم همین است. عقل همان "ولایت" است، نفس همین "قدرت و ثروت" است، و این جنگ همیشه ادامه دارد. اگر دفاع کردیم، خودمان پیروز میشویم و اگر دفاع نکردیم و ناامیدانه تن به ذلت و شکست دادیم، خودمان به هلاکت میافتیم.
* منبع : رجانیوز
+ و این جمله ی معروف استاد صفایی :
«تضعیف خیانت است، توجیه حماقت است و تکمیل رسالت. با کمبودها باید ساخت. اگر نیرو نیست، تربیت کن؛ اصلاً خود تو نیروی خوبی باش...»