اتفاقات این روزها خیلی عجیب و غریب شده ،
وقتی که مجلس در حال تدوین قانون حمایت از آمران به معروف است ، همان روزها چندین حادثه ی اسید پاشی اتفاق میفته که از قضا فضای رسانه ای غالبا روشنفکر خبر از انگیزه ی نهی از منکر بودن این جنایت میدن و کلی ماجرا و اتفاق دیگه ...
من نمیدونم انگیزه ی اون روانی که اسیدپاشیده روی صورت اون دختر بی گناه چی بوده ؟ اما یه عده به جای اینکه دنبال حل مشکل باشن ، دنبال ماهی گیری هستن . آخه قساوت قلب که شاخ و دم نداره . همین که نخوای جلوی جنایت رو بگیری یعنی اینکه نشاید که نامت نهند آدمی ...
همون هایی که این ماجرا رو به امر به معروف نسبت میدن و میخوان این تفسیر رو ازش بیرون بکشن که نباید قانون حمایت از آمر به معروف تصویب بشه یا اینکه سر هر کی تو کار خودش باشه ؛ بیان دیگر این تعبیر هستند که اگر دیدی یه پست تر از حیوون به جون زن و بچه ی مردم افتاد شما فقط وایسا و نگاش کن یا اینکه حداکثر کاری که میتونی بکنی اینه که یه فیلم ازش بگیری و توی فیسبوک و واتساپ بذاری تا لایک بخورد و مایه ی خنده و سرگرمی ما را فراهم کند .
مگر افتخار این سوپرناسیونالیست های منورالفکر این نیست که ما آریایی هستیم و سر در سازمان ملل مزین است به این شعر سعدی که :
تو کز محنت دیگران بی غمی ، نشاید که نامت نهند آدمی !
پس چرا گاه گاهی دوست دارند جنایت ببینند و ساکت باشند حالا فرقی نمیکنه که این یه مساله ی ناموسی داخل کشور باشد یا جنایت جنگی خارج از کشور و فریاد نه غزه نه لبنانشون گوش آدم رو کر میکنه .
اونایی که فراتر از نوک بینی خودشون رو نمی بینن ؛ اگه زمام امور دستشون بیفته از ابران هم چیزی نمیمونه و شبیه بقیه ی کشورهای همسایه پر از قتل و نا امنی میشه .
از طرف دیگه اینا همونایی بودن که همیشه مدافع ظالم بودن تا مظلوم ؛ همونایی که وقتی قراره یک جانی به سزای جنایتش برسه ؛ خونواده ی قربانی رو به خاطر درخواست عدالت سرزتش میکنن و نمایش دل رحمی میدن . با اتفاقات این روزا آمنه بهرامی که چن سال پیش تحت فشار همین قشر آدما از مجازات کسی که به صورتش اسید پاشیده بود صرف نظر کرد گفته بود که ای کاش مجازاتش میکرد تا امروز دوباره این اتفاق تکرار نشه .
خود خدا هم با اینکه میگه وقت قصاص اگر ببخشید بهتر است اما در عین حال قصاص رو مایه ی حیات جامعه میدونه که ترک اون میتونه امنیت روانی و جانی جامعه رو به هم بزنه .
کسانی که با اداهای روشنفکری خود مانع برخورد قاطع با افراد شرور و عدم نهی از منکر میشن ، در واقع تبر به ریشه ی درختی میزنن که خود روی شاخه ی امن آن نشسته اند . و به مرور خواهند دید که اشرار بر جامعه مسلط شده و هیچ کس هم جرات اعتراض به آنها را چه آشکار و چه پنهان نخواهد داشت .
از طرف دیگه نیروی انتظامی هم به نمایش اقتدار خود راضیه و فقط در حد نمایش . بارها شده که دیدم نیروی انتظامی با این توجیه که دنبال دردسر نگرد یا دیر به صحنه میاد یا اصلا نمیاد یا اینکه اونقد کاغذبازی و دردسر جلوی شاکی میذاره که خودش از شکایت منصرف میشه ...
قوه ی قضاییه هم نه در محاکمه و نه در نگهداری مجرمان ِ درشت درست عمل نمیکنه و زندان هایی که هتل تفریحی مجرمان با سابقه شده و مار میرن و افعی بر میگردن .
دولتی ها هم از خوف اینکه مبادا به تیرچه ی قبای نهادهای حقوق بشری یا کنوانسیون های محترم ژنو و اسلو و غیره بربخورد یا سکوت میکنن یا جوری حرف میزنن که نه سیخ بسوزه و نه کباب !
این وسط هزار اتفاق و فاجعه ی تلخ و غم انگیز که به دلیل جری تر شدن اراذل و اوباش به خاطر برخوردهای نمایشی یا روشنفکرانه ، هر روز رخ میده . تمام این خطوط نه با خشم از کسی که بیشتر از پریشانی به خاطر این همه اشتباه و اشتباه و اشتباه و جنایت و جنایت و جنایت که تکرار میشن ، نوشته شد و من میمونم و این سوال که :
پس کی میایی آقا جان ؟
+ و ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس ؛ فاظهر اللهم لنا ولیّک ...
+ بر شما باد به ارتباط و پیوستگى با هم و بخشش به یکدیگر، و از پشت کردن به هم و جدایى از یکدیگر بپرهیزید، و امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که بدانتان بر شما مسلط مىشوند، سپس دعا مىکنید اما به اجابت نمىرسد.
* امیرالمومنین علی علیه السلام .