إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

230. عشق نامساوی


همیشه یکی، دیگری را بیشتر دوست دارد .

بیشتر دوست داشتن بهتر و لذت بخش تر از بیشتر دوست داشته شدن است .

جایی که بیشتر دوست داشته میشوی و نمی توانی به همان اندازه دوست بداری احساس قساوت قلب میکنی 

اما وقتی بیشتر دوست داری ، احساس رهایی ... ( شاید خیلی ها بگویند اینکه اول وابستگی است ؛اما من فکر میکنم وابستگی و مسئولیت اصلی در برابر دوست داشته شدن است، جایی که هر قدر هم تلاش کنی فکر میکنی نتوانسته ای جواب محبتِ بیشتر او را بدهی حتی اگر در عمل تو کارهای بیشتری کرده باشی ، محبت قدرت بزرگ تری است )

برتری "دوست داشتن"  به "دوست داشته شدن" مثل سلام است به جواب سلام ...



+ کم تر از ذره نه ای،  پست مشو ! مهر بورز !


  بیچاره آهویی که صید پنجه شیری است

          بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم

اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی

          آینه خیلی هم نباید راستگو باشد

          من مایه رنج تو هستم، راست می گویی

 

 فاضل نظری



۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر

229.



 یک موسیقی دوست داشتنی 





۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۱ ۰ نظر

228. چند شنبه آنطرف تر


من درد خودم را میدانم !

من میدانم که دارم به جهنم می روم!

این خوب است یا بد ؟

ادامه مطلب...
۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۳۵ ۰ نظر

227. از این نماز متولد شو و تا نماز بعدی زنده بمان !


زندگی بر خلاف تصوراتمان ( نه تفکراتمان ) آن قدر ها پیچیده نیست .

البته باید زندگی را جرعه جرعه بنوشیم تا احساس خفگی بهمون دست نده .

نباید خودمان را در کل زندگی غرق کنیم ؛  باید جرعه جرعه زندگی را به پیش ببریم.


نیازی نیست که هفتاد سال آدم خوبی باشید . کافی است از نماز صبح تا ظهر سعی کنید خودتان را با گناه مسموم نکنید . فقط همین چند ساعت . آیا واقعا سخته ؟ 

بعد از آن البته مجددا شانس زندگی به شما داده میشود اما در مرحله ای بالاتر ... این بار باید سعی کنید از نماز ظهر تا نماز عصر زنده بمانید ! به نظر کار سختی نمی آید .

شما در هر نماز شانس مجددی برای زندگی پیدا میکنید و این یعنی تولدی دوباره .

و باید تمام هم و غمتان این باشد که تا نماز بعدی زنده بمانید ( با گناه مسموم نشوید ؛ به دیگران مهر بورزید و ... ) بعدش اگر عمری باقی بود که چه بهتر و اگر نه هم که خسته نباشید ! وقت استراحت است ...



ادامه مطلب...
۲۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۵ ۰ نظر

226. کمی سیاسی !

به نظرم اکر راجع به بعضی مسائل مطلبی ننویسم هیچوفت باور نکنم که برایم حق و حقیقت مهم است .


دو مساله در این یکی دو سال پیش آمد که هر دو را جریان موسوم به اصولگرا کوبیدند که مثلا آقای سریع القلم یا آقای مرعشی شما داری به مردم و شعورشان توهین میکنی .

ادامه مطلب...
۲۷ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۰۲ ۰ نظر

225. آرزوهای دوست نداشتنی

امشب مستند برادران را دیدم ؛  متن و تدوین قابل قبولی دارد و مهم تر از آن روایت دلنشین آن است که به خاطر گرمی و حرارت صدای استاد ناصر طهماسب ممکن شده است .

مستند برادران قصه ی زندگی انسانی است که در تمام طول زندگی اش تکلیف مدار زندگی کرده است . 

انسانی با شغل های مختلف اما نقشی واحد

 و آن نقش بندگی است . 

مردی که به رغم همه ی قدرناشناسی ها و تهمت ها خدمت کرده 

و کل زندگی اش وردی واحد بوده است .

ان تجعل اعمالی و اوقاتی کلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا ...

ادامه مطلب...
۲۷ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۲۳ ۰ نظر

224. هنوز در سفرم ...


همچنان به سیر خودم در عالمِ   بودن   یا   نبودن   ادامه میدهم ؛ جالب است که در همین مدت کوتاه با چه حجم بالای کتاب و مستند و فیلم سینمایی مواجه شدم . 

از همین دسته امروز فیلم " آقای هیچکس " رو دیدم . فیلمی که دو ساعت و نیم طول کشید تا جانش در آمد . 

این فیلم هم همان شک و تردید های ماتریکس و ایسنپشن را با خود دارد . اگرچه حالت داستانی خودش را تا حدودی از دست داده و شبیه یک مستند علمی تخیلی شده اما ترکیب جالبی از گزاره های علمی ، سوالات عمیق فلسفی و خیال پردازی نویسنده بود . این فیلم یکسال قبل از اینسپشن ساخته شده و محصول مشترک چند کشور است . 


A boy in between and a woman holding their hands, beside a train. Two hands reaching for each other. Half a man's face.


ما همیشه در معرض انتخاب هایی هستیم که با هر کدام از آنها وارد مسیر متفاوتی می شویم و مواجهه ی مجدد ما با انتخاب های بعدی که خودش دریچه ای از انتخاب های تازه و متفاوت را به روی ما باز میکند . ما سوزنبان ریل قطار زندگی خودمان هستیم که نیم پیکومتر جا به جا شدنمان در آینده ی خودمان و جهان تاثیرات بزرگ و نامحدودی می گذارد . 

آخر فیلم هم به این جا میرسد که اصلا ما وجود نداریم ، ما تنها خیالات کسی هستیم که شخصیت اصلی فیلم " معمار " مینامدش . اینکه کدام انتخاب درست است یا غلط مفهومی ندارد ، اما شما ناچارید که انتخاب بکنید  ؛ " هر چیزی می تواند چیز دیگری باشد و باز هم به همان اندازه معقول و منطقی به نظر بیاید " 

آخر سر هم این معمار تصمیم میگیرد که تمام این جهانی را که با در ذهن خود خلق کرده ( تصور کرده ) از میان بردارد ؛ چون دیگر به آن نیازی ندارد !


+ 2 دیالوگ پایانی فیلم :


* در شطرنج سوتسوانگ گفته می شود :

وقتی تنها حرکتی که میتونی انجام بدی ؛ حرکت نکردنه ؛ {اما شما باید حرکت کنید ؛ چون نوبت حرکت شماست!}


*

او قبلا نمی توانست انتخابی کند ؛ چون نمی دانست بعد از آن چه اتفاقی می افتد.

حالا او نمی تواند انتخاب کند ؛ چون میداند چه پیش خواهد آمد .



۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۸ ۰ نظر

223. واقعیت مجازی


اگرچه فضای مجازی بسیار سریع به جزیی از زندگی ما ایرانیان تبدیل شده است، متاسفانه درباره وجوه فکری و فلسفی و ماهیتی این پدیده کمتر نوشته و اثر به زبان فارسی منتشر شده است. از جمله آثار نادر اما دقیق و مفید در این زمینه کتاب "متافیزیک واقعیت مجازی" مایکل هایم است.


ادامه مطلب...
۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر

222. بله برون




دانلود 

۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۲۵ ۰ نظر

221. جمع و تنهایی

هرچه سن و سالم بالاتر می‌رود - به خصوص در این ایام چند - بیشتر به این نتیجه رسیده‌ام، در مواجه با آدم‌های بی‌منطق در سیاست و در زندگی عادی. البته منظورم بی‌منطق‌تر از خودم از زاویه خودم است؛ به‌عنوان آدمی با عقاید ایدئولوژیک که نسبت به تعصباتم کمابیش آگاهم، اما سعی می‌کنم عصبیت به عصبانیت بدل نشود، و لذا ترجیح می‌دهم بیشتر در تنهایی و مطالعه باشم تا در جمع و بحث. و همین است که ‌رابطه‌ام را با دوست و آشنای گذشته محدود‌تر شده و در معدود جمع‌هایی هم که هستم، ترجیح می‌دهم سکوت پیشه کنم. حتی در زندگی عادی، به این نتیجه رسیده‌ام که بهترین خوبی به دیگران اینست که آنها را به حال خودشان بگذاری، همچنان که خودم در خود بودن را برگزیده‌ام. ظاهراً دارم به طور کامل تسلیم منطق دوری و دوستی می‌شوم: تلاش برای گفت‌وگو عملاً چیزی جز رنجش دیگری و گرفتاری خود ندارد.


۱۶ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر