من درد جدایی را زیسته ام

جدا شدن نه به معنای کات کردن

جدا شدن مثل طلاق

قبلتر ها فکر میکردم دو نفر وقتی با هم تفاهم نداشته باشند تصمیم میگیرند از هم جدا شوند و تمام

اما به این راحتی ها نیست 

زن و شوهر بعد از ازدواج خانواده ی هم میشوند؛ رابطه شان دوستی نیست

جدایی شان مثل جدا شدن مادر از فرزند یا برادر از برادر است؛

نه این هم نیست

خیلی سخت تر است!
بعد از جدا شدن تازه اول داستان است...

از دور نگرانش میشوی

نگران اینکه الان چه میکند؟

با چه کسانی رفت و آمد میکند؟

حتی به اینکه به چه کسی لبخند میزند؟!

به اینکه وقت خالی اش با چه چیزی یا کسی پر میشود؟

اینکه مبادا کسی دلش را بشکند

مبادا کسی به او آزار برساند 

نکند خم به ابرویش بیاید 

نکند چیزی کم و کسر داشته باشد

نکند غریبه ای در نبود تو وارد زندگیش شود 

کاش من بودم و مواظبش بودم

کاش ...

نه میتوانی با او باشی نه میتوانی فراموشش کنی 

نه با تو نسبتی دارد نه برایت غریبه است

"غریب آشنا"

خیلی دور... خیلی نزدیک ...

 

 

پ.ن:

عوض شده ام؟ شاید ...

 

 

 

 

دوست دارم به تاریخ این پست برگردم ...