إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

262. ناچاری


ما سه دوست بودیم

هر سه پرستاری قبول شدیم

یکی رفت تهران، یکی شیراز ، یکی یاسوج

یکی 3 جا کار پیدا کرد ، عاشق شد و ازدواج کرد

یکی یک جا کار پیدا کرد ، عاشق نشد و رفت اروپا

یکی فقط عاشق شد ...





+

اسمش را جبر جغرافیایی یا اجتماعی نمی گذارم ... اما شاید بشود گفت ناچاری!

آنکسی که راه های بیشتری داشت ، انتخاب های بیشتری داشت ...

آنکس که راه های کمتری داشت ، چاره ای نداشت!



قشنگ یعنی چه؟

قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال

و عشق، تنها عشق

تو را به گرمی یک سیب می‌کند مأنوس!

و عشق، تنها عشق

مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد،

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.

و نوش داروی اندوه؟

صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش. 

و حال شب شده بود.

چراغ روشن بود.

و چای می خوردند.

چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی؟

 چقدر هم تنها!

خیال می‌کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.

دچار یعنی

               عاشق!

 و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی!

 و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.

 و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.

 خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه، وصل ممکن نیست،

همیشه فاصله‌ای هست.

اگرچه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله‌ای هست.

دچار باید بود

و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف

 حرام خواهد شد.

و عشق

 سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.

و عشق

صدای فاصله‌هاست.

 صدای فاصله‌هایی که

- غرق ابهامند.

نه،

صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزند.

و با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.

همیشه عاشق تنهاست ...



۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۰ ۰ نظر

261. فراجناحی ها


+ اختصاصا خواستم به آن مطلب افراط در اعتدال یک مطلب دیگر هم اضافه کنم که جدیدا مد شده ، و آن هم اینست که جدیدا خیلی فراجناحی شده ایم .

یعنی وقتی پای سیاست می رسد ، "همه را نقد میکنیم . از هیچکس هم دفاع نمی کنیم" !!! قسمت خوشمزه ی ماجرا اینجاست که باز هم جماعت حزب اللهی از خودِ پاپ کاتولیک تر میشوند . مثلا دقت کنید جماعت اصلاح طلب هنوز که هنوز است و دیگر باید سنگ پاشور قزوین باشی تا از روحانی و عملکردش حمایت کنی ولی هنوز که هنوز است در اینستاگرام و اینطرف و آنطرف هشتگ میگذارند که #روحانی تنها نیست!

یا مثلا همچنان صادق زیباکلام هم تنها نیست . یا حتی کرباسچی با آن همه فسادی که عیان شده بود . و حتی حتی حتی مهدی هاشمی هم هنوز میان این جماعت #تنها نیست .


بعد داشتم میگفتم باگ قضیه اینجاست که جماعت حزب اللهی از پاپ هم کاتولیک تر شده اند و در بدگویی و نقد عملکرد نماد های جریان خودشان گوی سبقت از همدیگر می ربایند . گاها حتی اگر طرف عیبی هم نداشته باشد ، برایش عیبی می سازند ...

این دوستان هر وقت می خواهند دو کلام در مورد روحانی حرف بزنند اول یکی دوتا ذکر مصیبت از دوران احمدی نژاد و سایر اصولگرایان می کنند و بعضا از بسیج و سپاه که به همه نشان دهند تا چه اندازه فراجناحی هستند و به هیچ دسته و جریانی وابسته نیستند ...

در قضیه ی منتظری همینطور . آن اوایل در بحث سوریه از جبهه ی النصره هم اصلاح طلب تر شده بودند و اردوغان پیششان لنگ می انداخت . خلاصه اینکه حواستان باشد حتی در حرف حقی هم که می خواهید بزنید ، با چه کسانی هم تیم می شوید . از امیرالمومنین یاد بگیرید لااقل اگر اهل یاد گرفتن هستید . سکوتش را ... باید حق را چنان مطرح ساخت که خوراک باطل نشود و باطل را نیرومندتر نکند ! ما که تازه باطل ها را بازنشر میکنیم تکلیفمان مشخص است...

 حالا یک عده نگویند منظورش اینه که برخورد سلیقه ای با حق و حقانیت داشته باشیم و جناحی کار کنیم . نه اما منظورم جمله ی آخر بند بالایی است اگر دوباره بخوانید ... بیشتر میخواهم بگویم هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ! زمان شناس باشیم ... حتی بد نیست آدم شناس هم باشیم و هر حرفی را برای هر کسی و پیش هر کسی هم نگوییم . اصلا هر برداشتی هم می خواهید بکنید ولی خواهشا بیایید خودمان باشیم و ادا در نیاوریم . آخه وقتی داریم ادا در میاریم خیلی تابلوئه ... خیلی تابلوئه! لا اقل برای من ...


ینی یه جوری فیگور میگیریم که انگار ابراهیم حاتمی کیا هستیم که دفاع یا نقد ما باعث ضعف یا شرف جناح مذکور شود ! 

بیایم از جلد فراجناحی بودن خارج شویم و همان خود خود معمولی مان باشیم . 


توصیه میکنم خودم را ، خودم را ، خودم را و شما را به تقوای الهی و بیرون آمدن از جلد "همه بدن ما خوب !!! "



+ دقت کرده اید در اکثر ما ( وقتی "ما" میگویم یعنی خودم اولین نفرش هستم وقتی هم می گویم "اکثر" یعنی ممکن است شما از این قاعده مستثنی باشید) به هر حال دقت کرده ید که در اکثر ما یک حس ژورنالیستی به وجود آمده که دوست داریم تحلیل های جامعه شناختی و چندلایه از وضعیت جامعه و دین و مذهب ارائه کنیم ؟؟!! نه انصافا همچین چیزی در همین سه مطلب اخیر خودم هم وجود دارد !

حالا نه اینکه عیبی داشته باشد ها ! ولی بیایید قرار بگذاریم که به همان اندازه که حرف می زنیم ، عمل هم! 

بیاییم لااقل خودمان را با عملکردمان ارزیابی کنیم . 



+


عاشق طرز فکر آدم ها نشوید !

آدم ها زیبا فکر میکنند ؛

زیبا حرف می زنند 

اما زیبا زندگی نمی کنند ...


* رومن پولانسکی



۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۱ ۰ نظر

260. همیشه اپوزیسیون ها


یک عده ای هستند کلا اهل فرار رو به جلو هستند . حرفم جناحی نیست . اما انصافا و وجدانا ببینید دولت سه سال که از عمرش گذشته هنوز که هنوزه میگه "این رسمش نیست" ! 

ینی هر بار که سخنرانی های آقای روحانی رو گوش میکنم احساس میکنم شاید جلیلی رای آورده یا قالیباف که اینها هنوز در حال انتقاد از وضع موجود و نماد مخالفت با وضع موجودند !

خب برادر من سه سال از دولت گذشت ، هزار و صد روز گذشت ، همچنان سوال میپرسی ؟ همچنان نقد میکنی ؟

مسئول یعنی چی ؟

مسئول بر وزن مفعول یعنی کسی که مورد سئوال واقع میشود و باید در مقام پاسخگویی برآید نه اینکه خودش از عالم و آدم طلبکار باشد !


خب دولت که سه ساله دستتونه ، مجلس هم که تمام سی نفر ( دَرهم و خوب و بد قاطی تماما رفتید تو )، تو این مدت هر شیرین کاری هم خواستید انجام دادید ؛ هر خط قرمزی هم که بود جابجا کردید ! هر اتفاقی هم برامون تو دنیا افتاد از توهین و تحقیر و کشتار و ... هیچی نگفتید ، نذاشتید جیک کسی هم در بیاد !

خب بذارید لااقل این سالِ آخری یکی دیگه ژست اپوزیسیون بگیره و نماد مخالفت با وضع موجود باشه !

شما چه پشت فرمون باشید  چه صندلی عقب در هر دو صورت مخالف این وضع رانندگی هستید ؟ تکلیفتون با خودتون مشخصه ؟



+ کسانی که یک زمانی میگفتند دانستن حق مردم است . ظاهرا در مساله ی فیش های حقوقی با آن کارمندانی که با انتشار اولین فیش حقوقی این بی عدالتی واضح را رو کردند ، برخورد کرده اند.

آدم به نسبیت گرایی میرسد هم برسد ولی نه تا این حد که حرف خودش هم قبول نداشته باشد !!!





+


آقای صادق زیباکلام ( اسطوره ی اصلاحاتی های جنبش دانشجویی ) متن برجام را نخوانده ،

آمده در مورد تاثیر برجام  مناظره کرده با یاسر جبرائیلی !

خلق را تقلیدشان بر باد داد ؟ 

عقلانیت ؟

تحجر و تعصب ؟




۲۳ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۴ ۰ نظر

259. افراط در اعتدال یا خیلی معتدل ها


یکی از فروع اصلی و اساسی شریعت آسمانی اسلام تولی و تبری است . دوست داشتن هرچه خدا را دوست دارد و خدا آن را دوست دارد و بد آمدن و دشمنی با هر چه که با حق دشمنی و کینه دارد یا خدا از آن خوشش نمی آید .

همین ابتدای کار هم اجازه بدهید حساب کسانی که مستضعف فکری اند یا حقیقت به آن ها به درستی عرضه نشده است را جدا کنم که امر اسلام و مشی رسول الله در برخورد با اینها دلسوزی و هدایت است . 


یک زمانی موضوعی داشتیم به نام روشنفکری دینی ، خب اینها یک نگاه جدید به حقیقت اسلام و مسائل داشتند و پیوند بین طبقه ی روشنفکر بودند با عالمان دین ینی چیزی مابین روشنفکر و مذهبی !

پدید آمدن این طبقه قابل فهم ، و درک و پذیرشش برایم آسان است .


اما پیدا شدن سر و کله ی یک دسته ی شترگاوپلنگ در جامعه ی امروزی برایم عجیب است . اینها مخلوطی هستند از افکار مذهبی ، روش های غربی ، معتقد به نوعی تساهل و تسامح ، گاها حتی به نسبیت رسیده اند و با این وجود همچنان مذهبی هستند ، خط قرمزها تقریبا برایشان صورتی رنگ و شاید از آن هم کمرنگ تر است و قص علی هذا

این جماعت که هنوز نامی برای آنها انتخاب نکرده ام ؛ چون هنوز که هنوز است درکشان نکرده ام ، حزب اللهی های معتدل ، شترگاوپلنگ ها ، یا هر چه که هستند،

قطعا هر چه باشند روشنفکر حزب اللهی نیستند چون آنقدر ها عمق ندارند ... و گذاشتن اسم روشنفکر جفا به این کلمه است . حزب اللهی هم که جای خود دارد ...


عادی شدن رابطه ی دختر و پسر ( یا به تعبیر یکی از دوستان، دوست دختر چادری داشتن ) تابلوترین مشخصه ی این جماعت هم نباشد لااقل اولین چیزی است که به ذهنِ منِ متحجر میرسد . می خواهید بگویید خشک مغز هستم کاری ندارم ولی تا آن جا که من میدانم و اسلام و تاریخ صدر اسلام و سیره ی معصومینی وجود دارد اگر امیرالمومنین علی علیه السلام را به عنوان امام این مکتب فکری قبول داریم از سلام کردن به زنان جوان ترس داشت ! 

حالا ما دستمان را بالا گرفته ایم که لااقل شما از بگو بخند با دختران جوان بترسید .

یک وضعیتی شده ها !

این که اسلام چرا انقد به حد و مرزها در این رابطه خیلی حساس است یا لااقل ما مدعیان مسلمانی حساسیم هم خودش دلایل خودش را دارد که لزوما جنسی هم نیست و قطعا ملاحظه ی خود فرد در آن شده است بگذریم که حدیث مفصلی است.

اما این پدیده را از هر طرف نگاه میکنم به حزب اللهی بودن نمی خورد .

طرف مقابلش هم که اسمشان را میگذارم چادری های خوشتیپ قطعا زیاد به پستتان خورده اند . یعنی صرف چادر و مقنعه های رنگوارنگ و مدل های بستن گوناگونش را گاها به منظور زیباتر شدن با خودشان یدک میکشند و معتقد به نوعی فشن اسلامی هستند . این بزرگواران هم در حرکتی التقاطی ( !!! ) عکس های با حجاب ( !!! ) خود را در معرض دید عموم ( اینستاگرام ) میگذارند و از عشقشان به حجاب فاطمی سخن می گویند .

اینها لابد معنی لغوی کلمه ی حجاب را هم نخوانده اند چه برسد به معنای فلسفی اش ...


حالا تا به ما برچسب اینکه خودت مشکل داری چرا به بقیه گیر میدهی و بقیه چشمشان پاک است و خودت رو برو اصلاح کن بهمان نخورده از این بحث بیرون بیایم .

اما در سایر مسائل هم همین شکلی اند . یعنی همین شکلی شده ایم ( به خودم هم می گویم )

یعنی با هر تفکری کنار می آییم ، البته کنار آمدن از نوع منفی اش . راستش در برخورد از نوع اسلامی اش اگر با کسی معاشرت داریم باید او را بارور کنیم ، حرکت بدهیم و چیزی به او اضافه کنیم یا چیزی به ما اضافه کند و اگر غیر از اینست برایش اتمام حجتی باشد ، اما برخورد های ما بیشتر جنبه ی موسی به دین خود ، عیسی به دین خود گرفته است . تا جایی که صمیمی ترین دوستش می شود رفیق بی خدایش ! حالا هم که یک موج جدید بی دینی آمده خدا را شکر و هر چی مسلمان شناسنامه ای نیم بند بوده کنده برده ، یا اینکه طرف علنا مشروب خواری میکند و به او لبخند میزنیم . که چی ؟ که مثلا تو چهره ی رحمانی اسلام هستی ؟ 


معاشرت ما رنگ و بوی لیبرال مسلک دارد . پیش چشممان حدود اسلام را زیر پا میگذارند و ما با همان چهره ی رحمانی خودمان لبخند می زنیم . حتی متلک هم نمی اندازیم ... تایید میکنیم با لبخند بی معنی مان !


وقتی هم که میخواهیم خودمان کار اسلامی کنیم ، عبادت مان را انجام بدهیم ، شعائر الهی را تعظیم کنیم خجالت میکشیم . نوبت به خودمان و اعمال اسلامی که میرسد رنگ عوض میکنیم . دست و دلمان میلرزد ! در صورتی که این قضیه ظاهرا باید بر عکس میبود یعنی آنها باید میشدند الگوی تساهل و تسامح و تحمل مخالف و آزادی عقیده ولی کار دنیا به کجا رسیده که وقتی کسی بخواهد عبادتش را بکند متلک می شنود و نیش و کنایه میخورد ( گویی که حدود شرعیِ دینِ بی دینان را زیر پا گذاشته ایم ) اما آنها به امر به منکر و نهی از معروفشان از ما پایبندتر هستند ...

آنها برای حدود فکری خود حساس تر از ما هستند و خط قرمزهایشان برایشان مهم تر است ! چه دوران عجیبی شده است ...

مثال فراوان است اما حال نوشتن ندارم.

در روش زندگی که دیگر حرفش را نزنید تا ساعت دو و سه شب بیداریم  ، در بهترین حالتش داریم توی کانال های مذهبی و انقلابی چرخ میزنیم یا اینکه توی صفحات خودمان اسلام عزیز را نشر میدهیم .

سن ازدواج ؟ عار نبودن کار ؟ احسان به والدین ؟ صله ی رحم ؟ قرآن ؟ حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی ؟ حساسیت نسبت به فقرا و مستضعفین دور و بر خودمان ؟( روی دور و برش تاکید کردم که بعضی به هوای آن یک روز جمعه ی قدسی که رفته اند پرونده اش را نبسته باشند ) ! اهمیت به عادات غذایی و بهداشت فردی و حفظ سلامت این امانت الهی یعنی تن سالم ؟ توسل و ارتباط معنوی با اهل بیت ؟ دعای ندبه؟؟؟ تعقیبات نماز ؟


ولش کن کارهای مهم انقلاب روی زمین مانده ... این مثال ها مال حزب اللهی های دهه ی شصت بود ! این روزها جنگ نرم است و ما هم که افسران جوان این جبهه ایم ...


خواستم توصیه کنم خودم را و خودم را و خودم را و شما را به تقوای الهی و ترس از افراط در اعتدال و خیلی معتدل شدن !




۲۳ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۸ ۰ نظر

258. دار الغرور!


حال ندارم مطلب بلند بنویسم ؛ امّا یه سوال بدجور ذهنم رو درگیر کرده :

اینکه چطور میشه بعضی فقط برای رو کم کنی و اینکه در مقابل جناح رقیب کم نیارن حاضرن همه ی منافع ملی رو زیر پا بذارن ، واقعیت ها رو یا نبینن یا با این توجیه که قبل از ما از اینم بدتر بود ، بخوان وضع موجود رو ماسمالی کنن . اینکه به جای مبارزه با فساد، "نماد فساد" بشه ذخیره ی نظام و امانتدار انقلاب! اینکه وقتی براشون ثابت شده که این راهی که رفتن بیراهه ست به جای برگشتن ، سرعت حرکت رو بیشتر میکنن و تصمیم میگیرن دیوونه وار تر از قبل رانندگی کنن و هزار و یک چرای بی جواب دیگه ...

خریدن آتش جهنم به چه قیمتی ؟ چرا بعضی به جای اصلاح اشتباه ، سعی میکنن با یه اشتباه بدتر وضع خودشون رو خراب تر کنن ؟

پناه میبرم به خدا از دور شدن از حق و غرور و عناد !


۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر

257. با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی ...


 میتونی تصور کنی 

انجام ندادن آسونترین کاری که میتونی انجام بدی .

دست کشیدن از چیزی که همه ی عمر منتظرش بودی .

و سکوت کردن!

چه به روز یک آدمی مثل من می آورد ...؟!

    کاش میدونستی!

کاش میتونستم !








مــن کــه در تنـــگ بـرای تــو تـمـاشــادارم

بـا چـه رویـی بنـویـسـم غـم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی سـت ،ولی ممکن نیست

بــه زبـان اورم ان را کـــه تــمــنـا دارم

چــیسـتم؟! خـاطــره زخـــم فرامــوش شده

لـب اگـر بــاز کـنم بـا تــو ســخن هـا دارم

با دلت حســـرت هم صحبتی ام هست ولی

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی ...





+

تیتراژ ابتدایی سریال مادرانه رو یک میلیون بار هم بشنوم خسته نمیشم ...


۰۹ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۸ ۰ نظر

256. زامبی های آینده


این تیراندازی هایی که هر از چند گاهی تو اروپا و آمریکا انجام میشه و آخر سر هم طرف خودشو میکشه رو پیگیری میکنین؟

برام هیچوقت قابل درک نیست که سیاست های فرهنگی یک کشور به سمتی بره که مردم از دین اصیل فاصله بگیرند.

غرب بخاطر نداشتن یک ایدئولوژی مستحکم ، که انگیزه ، جهت و هدف زندگی را نشان بدهد ، افراد را از درون تهی و پوک بار می آورد که تا سرشان به آخور لذت های جنسی و هیجانی گرم است ( که ما به آن غفلت می گوییم ) حواسشان نیست که چه زندگی بی معنی و پوچی دارند ؛ اما یک اتفاق تلخ یا یک مدت تنهایی میتواند حسابی حالشان را بگیرد . بعد هم طبق جواب هایی که مثل رگبار به خورد آنان داده شده به جهانی بی هدف ، بی معنا و پوچ می رسند . و تصمیم می گیرد تفنگ را بردارد و به مدرسه ی سابق یا کلاب همجنس بازی اش برود و خودش و دیگران را از این پوچی خلاص کند ! آخر سر هم به خودش شلیک میکند و تمام!


جهت دهی فرهنگی کشورهای غربی مثل کسی است که سعی در بریدن شاخه ی زیر پای خودش دارد .

به قول یکی از دوستان مگه جمهوری اسلامی چی گفته که انقد شما باهاش لج کردین ؟ مگه غیر از اینه که میگه شراب نخور و عقل خودتو از کار ننداز ، به پدر و مادرت احترام بذار ، تو روابط خانوادگی وفا و حیا داشته باش و ...

مگه بده جامعه ی این شکلی داشته باشیم ؟

وقت پیری اون بچه های روشنفکر بیشتر پدر و مادرشون رو رها میکنن و میرن یا بچه های مذهبی ؟ و هزار و یک مثال دیگه ...

پس چه اصراریه که این همه خیر و خوبی رو روها کنیم و بچسبیم به اداهای روشنفکرانه که ته تهش چیزی جز تنهایی و پوچی نیست ؟


به نظرم غرب با همین دست فرمون که پیش میره خودش از درون میپاشه و مثل یک جسم موریانه خورده است که فقط با دوپینگ و ظاهر سازی تونسته خودش رو سرپا نگه داره !

این تخریب باورهای دینی حتی به ضرر خود لابی ها و کله گنده های غربی که از این نوع نگاه حمایت میکنند هم تمام میشود .

 زامبی های آینده نه از میان مسلمانان و مومنان که از میان غرب بی معنا و پوچ سر بر می آورند و به صغیر و کبیر و خودشان هم رحم نمیکنند .


+ این طوفان به سمت ما هم وزیدن گرفته ! ریشه خودکشی و دیگرکشی را باید در نگاه آدم ها به زندگی پیدا کرد .

خوشبختانه ما بیدی نیستیم که به این بادها بلرزیم ؛ چون اگر کسی واقعا به دنبال پیدا کردن حقیقت باشد ، اسلام از صفر تا صد را به اون نشان میدهد اما باز هم کسانی هستند که به خیال اینکه همه ی اسلام همان است که از آخوند سر کوچه دیده اند یا شبکه ی من و تو برایشان تصویر کرده است ، اصلا برای پرسیدن سوالشان به سمت اسلام نمی روند . ما ریشه دار تر از آنیم که این طوفان برایمان مساله ساز باشد اما بی توجهی به این موج که بواسطه ی شبکه های اجتماعی تکثیر و تشدید میشود میتواند این میراث عمیق عقلی فلسفی را مثل قرآن بالای طاقچه کند و هزارها جوان پر انرژی از دست بروند . 



+ خوشبخت تر از کسی که به خدا پیوند خورده کیست ؟



۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۶ ۰ نظر

255. اعترافات


دوستی دارم که این روزها به واسطه ی رشته اش که علوم آزمایشگاهی است به جای سربازی در یکی از مراکز بهداشتی استان مشغول خدمت است . البته درآمدی هم برایش مقرر شده است . می گفت : مسئول بخش وقتی میخواست ساعت اضافه کاری اش را رد کند خود این دوست ما خیلی می خواست به خودش احترام بگذارد انتظار داشته حداکثر 20 ساعت اضافه کاری رد کند ! اما مسئول بخشِ خیلی لارجی داشته اند و 80 ساعت اضافه کاری برایش رد کرده است . این در حالیست که از ساعت 8 تا 10 صبح هم چون کار خاصی نیست مشغول دانلود از اینترنت مرکز میشوند و پشه می پرانند !!

زمانی هم که در دوران دانشجویی گاهی با سازمان هلال احمر همکاری میکردم ؛ میدیدم که چطور به خاطر حضور در یک مانور سه ساعته ، سه روز ماموریت رد میکنند یا به خاطر حضور در نماز جمعه در هفته ی مدیریت بحران یک ماموریت عملیاتی رد می شود .


وقتی هم که در سفرهای انجمن اسلامی ؛ بودجه ای در اختیار خودم و سایر دوستان قرار داده میشد ؛ ماجراهای خودش را داشت .

راستش را بخواهید بنده هم در حد و اندازه های خودم یک مفسد اقتصادی هستم .

من هم فیش حقوقی نجومی داشته ام ؛ آنجا که بیش از ساعت کاری ام حقوق گرفته ام .

من از رانت بیت المال برای خودم استفاده کرده ام ؛ آنجا که برای سفرهای انجمن و ... میشد هر کس دیگری را به هر سختی هم که شده پیدا کرد و فرستاد اما با هزار توجیه و اکراه ظاهری، آخر سر خودم سفر کرده ام یا از دوستان نزدیک کسی را فرستاده ام.

من هم یک مدیریت اشرافی داشته ام ؛ آنجا که برای دیدار دوساعته با رهبری از دانشگاه پول گرفته ام و خودم یا کس دیگری را فقط برای اینکه آخر حسینیه ی امام خمینی برای دو ساعت بنشینیم ، عازم سفری دو روزه کرده ام! که میشد انجام نشود و این پول در جای لازم تری مصرف شود . این یعنی برای یک سخنرانی دو ساعته که میشد از تلویزیون هم دید و شنید ؛ چهارصد هزار توامن پول بیت المال و دو روز وقت صرف شده .


من هم عدم کفایت سیاسی فرهنگی داشته ام ؛ وقتی که میشد در یک سال 10 برنامه ی با کیفیت فرهنگی سیاسی داشت و فضای دانشگاه را عوض کرد ؛ اما فقط دو سه تا برنامه که فقط میشد گزارش کار پر کرد ، انجام داده ام .


فیش های حقوقی به 950 مدیر دولت ختم نمی شود . همه ی ما تبدیل شده ایم به مدیران اشرافی که کم کار میکنیم و زیاد می خواهیم . این به یک باور عمومی و در بهترین حالت به یک حالت ناخودآگاه تبدیل شده که از این خرس بیت المال یک مو کندن هم غنیمت است ! به خاطر همین آنجایی که برایمان ساعت کار اضافه رد میشود به جای اینکه اوقاتمان تلخ شود و به این بی عدالتی و دست اندازی به بیت المال اعتراض کنیم ، لبخند ملایمی می زنیم و توی دلمان برای این یکبار استثنا قائل می شویم ؛ فکر میکنیم فردا روزی اگر به جای 100 هزار تومان بودجه 100 میلیارد بودجه در اختیارمان قرار دادند بهتر از این روزها عمل میکنیم ...

اما کسی که در مقابل 100 هزار تومان نمی تواند مقاومت کند ؛ چگونه میتواند در مقابل پول های به مراتب بیشتر، مقاومت کند؟؟!







* نامه ی شهید مهمانچی به کارگزینی برای کسر از حقوق ناچیزش ؛ به منظور صرفه جویی در بیت المال!

۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۶ ۰ نظر

254. دوست داشتم حکیم بودم !


یکی از فانتزی هام اینه که  تو زمانه ی ابوعلی سینا و ... زندگی میکردم ؛ 

اونوقتا  یکی که حکیم میشد ؛ از هر چیزی سر در میاورد ! البته شاید من برده میشدم و میفروختنم :)

یه کم غیرمنطقی به نظر میاد اما هیچ خوشم نمیاد برم پزشکی عمومی بخونم ، بعد  چند سال دیگه بخونم برم تخصص چشم ، بعد ریز تر بشم برم فوق تخصص قرنیه  ؛ کل عمرم رو بذارم که بشم بزرگترین متخصص قرنیه ی جهان ! 

انقدر دقیق بودن و محدود شدن با اینکه کمک بزرگی به جامعه ی بشری میکنه و پول خوبی هم داره

 امّا از مسائل کلّی بیشتر خوشم میاد ! 




+ راه حل :

 کسی که علوم انسانی میخونه ، نمیتونه از پزشکی سر در بیاره .

امـا کسی که علوم پزشکی خونده میتونه از علوم انسانی سر دربیاره ؛ البته اگه بخواد ! شاید متخصص نشه ، ولی کارش راه میفته !



+ یکی از آرزوهای دیگه م هم این بود که بتونم مهندسی بخونم ؛ اونم از نوع فیزیک و مکانیک که بتونم موشک بسازم ! برام جذابه.


شخصیت های چند بعدی همیشه برام قابل احترام بودن ؛ اینکه حکمای قدیم هم فیلسوف و عالم دینی بوده اند ، هم ریاضیدان و منجم و هم ادیب و شاعر و در کنار همه ی این ها به طبابت هم می پرداخته اند خیلی شگفت آوره! این یعنی یکی هم مهندس باشه ، هم فیلسوف هم شاعر ، هم پزشک و ... 

اون هم نه در حدی که از هر کدوم فقط کمی سر در بیارن ! بلکه در هر کدوم از این رشته ها سرآمد زمان خودشون و حتی تا قرن های بعد و در بعضی مسائل تا الان رودست ندارن!!


به فارابی، ابوریحان ، خیام ، ابوعلی سینا و ... نگاه کنید !


۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۱ ۰ نظر