خواستم حرفی جز واگویه های دلم را بنویسم ؛ آن حرف این بود :
آدم به معنای عاقل آن ، خودش را هم بکشد نمی تواند بیطرف باشد
البته چرا اگر خودش را بکشد و بشود مثل یک سیب زمینی بی روح شاید بشود گفت او یک ادم بی طرف است .
مثلا در همین منطقه ی خاورمیانه 3 رخداد مشابه با شدت و اهمیت یکسان رخ میدهد اما ترجیح میدهد راجع به یکی حرف بزند و راجع به دو تای دیگر چیزی نگوید . این آدم هر چقدر هم که در گزارش واقعه ی اول منصف بوده باشد و راست گفته باشد باز هم همه ی حقیقت را نگفته است و به نوعی طرف واقعه ی شماره ی یک را گرفته که میتوانسته از آن ، آبی برای خود گرم کند...
مثال روشنش هم ایسنت که کودکان حلب گناه دارند اما کودکان یمن گناهکارند !
که اصلا توی اخبار ضریب نمیگیرند و اصلا به مطالبه ی عمومی نمی رسند ...
انگار حامیان حقوق کودکان فقط حامی کودکان حلب هستند و کودکان یمن نیروهای ایرانی و لبنانی هستند که خودشان را کودک و زن و بچه جا زده اند... جان عمه تان باور کردیم که شما طرفدار حقوق کودک هستید !
سلام
با اینکه نوشتن در شرایط فعلی که دسترسی درستی به اینترنت ندارم و حوصله نوشتن هم نیست
اما در همین حد برای یادگاری . برای ثبت در تاریخ می نویسم...
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را ...
تبریک می گویم به خاطر پیروزی آقای روحانی 😁❤️
ولی جهت اینکه مثل وعده ی صد روزه . بعدها ملت یادشون نره چه وعده هایی بهشون داده شد و برای ثبت در تاریخ شخصی زندگی خودم و احیانا مخاطبان محدود این وبلاگ می نویسم:
آقای روحانی تو مناظره قول داد که تحریم های غیر هسته ای رو هم بر میدارم ( ! )
این جمله ی ایشون یعنی اینکه در سال 1400 هیچ تحریمی باقی نمیمونه :)
ایشالا سال 1400 من که نیستم ولی اگه دستتون به آقای روحانی رسید . به خاطر رایی که بهش دادین . ازش بپرسین چی شد ؟�
گر چه باز هم میاد این جمله به این روشنی رو هم هزار جور تفسیر و تعبیر میکنه یا میگه نذاشتن و این حرفا.
این خط --------- اینم نشون✍
سال 1400 بدون هیچ تحریمی ایشالا همدیگه رو میبینیم😅😅😅
.
.
فداااااات .
ستاره بچینی
به روحانی رای بدی
هیچ تحریمی باقی نمیمونه
بوس بووس😘
😅😅😅😄
پی نوشت:
ترانه ی فندک تبدار استاد چاوشی تقدیم میشود به مردی با کاپشن بهاری :)
پی نوشت دوم :
پیش خودشون فکر کردن بدون احمدی نژاد میتونن رای بیارن .
فکر کردن اگه ادای احمدی نژاد رو در بیارن کافیه . کسی که بار اول با لباس خلبانی عکس می انداخت . در بار دومش کت و شلوار شیک میپوشید . این دور با لباس ساده و کلاسیک، مدل احمدی نژاد زده بود و سند رو میکرد تا بگوید من احمدی نژاد این دوره ام :)
به قول خود احمدی نژاد که گفته بود " اینکاره نیستند !!! "
پی نوشت دو تا مانده به آخر :
همه ی طرح هایی که تمام کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظره ها داشتن ، قبلا توسط دکتر احمدی نژاد کلید خورده بود :)
برنامه شان برای مسکن همان مسکن مهر بود هر چند هزار اسم دیگر هم رویش بگذارند . یکی بگوید مسکن اجتماعی و یکی بگوید مسکن کرامت !
برای کاهش فاصله ی طبقاتی هم فقط هدفمندی یارانه ها با همه ی ضعف هایی که معمولا در مقام اجرا پیش می آید کارساز بوده ظاهرا !
و سایر کارهایی که فقط یک احمدی نژاد میخواهد تا خستگی ناپذیر اجرایش کند . از سهمیه بندی سوخت برای جلوگیری از قاچاق و غیره بگیر تا سهام عدالت و سفر استانی و ...
پی نوشت یکی مانده به آخر:
پیشاپیش به دلیل شرایطی که دارم و نمیتوانم جواب نظراتتان را بدهم عذرخواهم. اما از خوندن نظراتتون خوشحال میشم .
پی نوشت آخر :
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید ...
فکر میکنم تمام زندگی یک چرخه است که از خودمان شروع میشود و به خودمان بر میگردد .
یا به قول قدیمی تر هایمان از هر دستی بدهیم از همان دست می گیریم .
یکی فقط به رفاه خودش فکر میکند ، مشکلات دیگران برایش بی معنی است ، بیکاری پسر همسایه به خودش مربوط است ، یتیم شدن پسر نوجوان فامیل ربطی به او ندارد ، باران ببارد یا نبارد ، تحریم بشویم یا نشویم ، محیط زیست خراب بشود یا نشود ، جاده ها سالم باشند یا نباشند ، محرومین به تحصیل رایگان و خدمات بهداشتی دسترسی داشته باشند یا نه برایش هیچ فرقی نمیکند . همین که در لحظه ی فعلی نان او آجر نمی شود برایش کافی است .
این فرد اگر کمی دقیق تر نگاه کند و از نوک دماغش نیم متر آنطرف تر را هم ببیند ، قطعا برای همان منافع دنیوی خودش هم بهتر است .
برای یک سرمایه دار و تولید کننده باید مهم باشد که سرمایه در بین مردم جریان پیدا کند تا جنس او مصرف کننده پیدا کند و بازار مصرف داشته باشد .
همان پسر بیکار همسایه که امروز بیکار است و سرافکنده، فردا روزی اگر خیلی تحت فشار قرار بگیرد دست به دزدی هم خواهد زد و این یعنی امنیت و رفاه تو که بی خیال بودی هم کم تر میشود چون یک دزد در جامعه بیشتر شده .
همان یتیم فامیل اگر سایه ی بزرگتر بالای سرش نباشد و به حال خودش رها شود چه بسا که معتاد شود و آدم معتاد هم که هیچ حد و مرزی نمیشناسد ، پس باز هم از امنیت و رفاه تو کم شد .
تو که به برند اهمیت میدهی و خرید کالای ایرانی را بی کلاسی میدانی ، یعنی راضی شده ای به اینکه یک کارخانه دیگر بخوابد ، یعنی بیکاری بیشتر شود ، یعنی ازدواج کم تر شود ، یعنی جرم و اعتیاد بیشتر شود ، حتی یعنی جمعیت کم تر بشود ، یعنی امنیت ملی ضعیف تر بشود ، یعنی به هزار اتفاق مستقیم و غیرمستقیم دیگر راضی شده ای که دود همه اش دیر یا زود به چشم خودت میرود .
اینکه خودمان را از گند دیگران دور نگه داریم ، تضمین کننده ی این نیست که گند همانجا میماند و میخشکد ، بلکه این فساد گسترده تر میشود و بالاخره روزی همین مایی که فکر میکردیم دامنمان از همه ی این قضایا پاک است را هم میگیرد .
بی تفاوتی نسبت به بدبختی دیگران، خوشبختی خودمان را هم تهدید میکند . ما در کنار هم خوشبختیم .
سرنوشت دیگران برای ما مهم است ، چون همه با هم در یک کشتی هستیم .
انفاق از آن رو ده برابر به تو بر می گردد که باعث گردش سرمایه در جامعه میشود و خودکفایی قشر ضعیف را سبب میشود و به جای یک گدا یک خانواده ای که دستش به دهنش میرسد به وجود می آید که میتواند محصولات تو را اینبار با دسترنج خودش بخرد و تو ده برابر سود ببری . از نفع اخروی اش هم که بگذریم .
فکر میکنم اگر می خواهیم دنیای خوبی هم داشته باشیم ، باید دینمدار زندگی کنیم .
کسانی که فکر میکنند با کنار گذاشتن دین زندگی دنیایی لذتبخش تری دارند ، فقط نوک دماغشان را دیده اند و در واقع از دنیا هم طرفی نمی بندند .
و البته کسانی که دین را اشتباهی فهمیده اند هم که بدتر ، خسر الدنیا و الاخره .
هزار و یک دلیل هم برایش وجود دارد .
خدا آخر و عاقبت همه مان را ختم به خیر کند .
ریبن: «یه ضرب المثل هست که میگه "اگه خدا با ماست، پس کی با اوناست؟"»
آپهام: «اگه خدا با ماست، پس کی میتونه علیه ما باشه؟»
* نجات سرباز رایان
بعضی تصاویر را باید کنار گذاشت ،
برای کتاب های تاریخ نسل های بعد ...
برای کمک به فهم قسمت هایی از تاریخ که هیچ دلیل قانع کننده ای برایشان وجود ندارد ...
یا لا اقل برای دسته ای از آدم ها دلیل قانع کننده ای ندارد (که در آن دوران به آنها دلواپسان گفته میشد و از دسته ی نابرجامیان بودند )
امضای کری تضمین است ؟!!؟!!!؟؟
کری به ظریف گفته جبران میکنه ؟؟؟!!!!
کری پسرخاله تونه اونوقت؟!!!
به یک عدد سیامک انصاری جهت زل زدن به دوربین شدیدا نیاز داریم ...
مردم برره امیدوار کننده تر بودن . نبودن ؟!!
یه عده بزدل ترسوی بی سواد نمیذاشتن شما توافق کنید ؟؟!!!
خدا رو شکر دوره ی آموزشی که معادل 2 سال از 24 سال سربازیه تموم شد ... ( که احتمالا برای شما به اندازه ی 2 روز گذشته :)
تو این مدت تقریبا از همه جا بی خبر بودیم ...
اومدم بیرون و شنیدم حلب آزاد شده ، روح برجام مجددا مکدر شده از دست آقایان مودب و باهوش !!!
ترامپ در انتخابات آمریکا پیروز شده ، محمود صادقی خواسته افشاگری کنه و دست رییس قوه ی قضاییه ی به زعم او "فاسد" را رو کند ولی از بخت بد به کاهدان زده و به معذرت خواهی افتاده است ، ظریف گفته اشتباه کردم و عده ای همچنان در فضای مجازی توی سر خودشان میزنند که ظریف اشتباه نکرده ...
خلاصه اینکه تو این مدتی که ما نبودیم واقعا به اندازه ی 2 سال اتفاق و حادثه رخ داده !
آها این بنده خدا سفیر روسیه هم مثل فیلم های هالیوودی ترور کردن ... ( اگر سریال نیکیتا را دیده باشید یه چیزی تو همون مایه ها داره تو فضای سیاسی رخ میده )
اصلا بلانسبت ، دنیا چه خر تو خری شده ( ببخشید که تعبیری دقیق تر از این پیدا نکردم )
+ ممنون از دعاهای دلگرم کننده ای که بعد از رفتنم بود و تازه دیدم ...
"وقت شمردن جوجه ها"
حالا یک حرفی را هم بزنم ... کسی از این ناسیونالیست های متعصب که انسانیت شان در مرزهای جغرافیایی محدود شده و همین که از مرز یک متر آنطرف تر بروی دیگر دوستش ندارند و محبت خود را حبس کرده اند ( چه تعصب کور و بی معنایی!! ) خدا را شکر اینجا نیست . پس بگذارید ساده بگویم ...
خیلی دوست داشتم اهل لبنان باشم . آنهم اهل جنوبش ! دوست داشتم زندگی ام با درگیری و مبارزه گره بخورد ! دوست داشتم به دنیا آمدنم هم یک اتفاق سیاسی و انقلابی بود . و از همان لحظه ی آغاز ، در آمارها یک نفر به مبارزان حزب الله و دشمنان رژیم صیهونیستی اضافه شود ...
دوست داشتم فریاد بزنم به زبان فصیح عربی ؛ شعرهای حماسی بگویم و برای پیگیری پیام های سماحة السیّد ( همان سید حسن نصرالله شما ایرانی ها ) در مجالس ضاحیه در جنوب بیروت شرکت کنم .
دوست داشتم روزها کار کنم ، عصر ها با خانواده و دوستان حزب اللهی ام باشم و شب ها در خیابان های بیروت قدم بزنم :
از محله ی شیعیان جدا بشوم ، از میان سنی ها بگذرم و به مسیحی ها برسم ... هم عربی بدانم هم فرانسوی ! در سرزمین 72 ملتی که پر از طایفه و جنگ و درگیری بوده و البته حماسه و عشق!
دوست داشتم از نژاد و رنگ و مذهب رها شوم و تمام ذهنم را بر دوقطبی ظالم و مظلوم متمرکز کنم. دوست داشتم آنجا بودم و مثل همین حالا، همیشه به سماحة السید افتخار کنم و برای شهادت حاج رضوان بلند بلند گریه کنم ...
خیلی از افراد جامعه ی امروزِ ما نمی خواهند کسی یا چیزی بشوند . الگوی آن ها یک شخصیت نیست !
آن ها یک سبک فکری ساده ر انتخاب کرده اند ! طرز تفکری که نخواهد حتما برایش زحمت بکشی و ملاصدرا بشوی و از این طریق مطرح بشوی ، بلکه یک راه ساده تر انتخاب کرده اند ...
در دنیایی که آدم ها هر روز همدیگر را می بینند و می خوانند، بر خلاف گذشته ای که اگر هم دیدنی بود به ضمیر و افکار درونی همدیگر کاری نداشتند یا اصلا همچین دغدغه هایی مطرح نبود، در شکل جدید ارتباطات که آدم ها هر روز دارند از خودشان و ذهنیاتشان می نویسند برای اینکه میان این همه ابراز ضمیر و اظهار وجود ها گم نشوند تنها راه چاره را در متفاوت بودن دیده اند !
آن ها نمی خواهند کسی یا چیزی بشوند ْ آنها می خواهند متفاوت باشند !
اما مشکل عمیق تر از جایی شروع میشود که همه سعی کرده اند متفاوت باشند !
پس باز هم همه شبیه هم شده اند !
پس سعی میکنند متفاوت تر باشند ...
و این قصه سر دراز پیدا میکند ...
+ یکی از روش های متفاوت بودن یا خاص شدن ْ اینست که بروی روی خط قرمزها یا اینکه چیزهایی که عمری دیگران ارزش می دانسته اند و معقول، تو نامعقول بدانی و ضد ارزش ! یا چیزهایی که بدیهی و مورد پذیرش جمع کثیری بوده تو بی دلیل و مسخره بدانی ...
همین میشود که دفاع مقدس برایشان میشود جنگ نامقدس ! و انقلاب اسلامی میشود اشتباه پدربزرگ هایشان و محمدرضا شاه خدابیامرز! و غیرت میشود خشونت کور و انرژی هسته ای نه حق مسلم که ماجراجویی و جاه طلبی !
و برای هیچکدامش هم دلیل عقل پسندی وجود ندارد جز عطش خاص و متفاوت بودن که آخر سر هم سیراب نمی شوند ! چون همین که سر میگردانند و به فالوئر ها و فالوئینگ هایشان نگاه میکنند می بینند باز چقدر شبیه به هم حرف زده اند !
بزرگترین عذاب برای این جماعت اینست که برایشان کامنت انتقادی نگذاری ، اگر خواستی لجش را دربیاوری میتوانی یک مساله ی بدیهی تر را به چالش بکشی !
خلاصه اینکه کاری نکنید که احساس خاص بودن یا متفاوت بودن به ایشان دست دهد که تا آخر خط میروند ...