إِنِّـی ذَاهِــــبٌ إِلَـــىٰ رَبِّـی سَـیَـهْـدِیـنِ ...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد پناهیان» ثبت شده است

276. صادقانه


دانلود 



+ دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم

خیـــــلی حسین زحمت ما را کشیده است ...



۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۱ ۰ نظر

142. قرار شبانه

تمایلات ما چندان متنوع نیستند ولی جلوه‌های متنوعی دارند. ما آدم‌ها یا دنبال راحتیم یا لذت. و این دو تمایل کلیدی خود را به صورت عجولانه، جاودانه و فراوان می‌خواهیم. در حالیکه نه راحتی و نه لذت در دنیا به خوبی به دست نمی‌آیند.

* استاد پناهیان

+ تصمیم گرفتم به جای اینکه به این فکر کنم که اگر در مقابل اشتباهات دیگران بخواهم توی لاک خودم فرو برم یا کم محلشان کنم یا مثل خودشان باشم ... سعی کنم در عوض به خوب ترین شکل ممکن با اونا رفتار کنم . حتی اگر آنها شرمنده نشوند و از رو نروند ، اما من باید حال خودم رو بگیرم . ضمن اینکه آدم های اطراف من خوبی های بسیاری هم دارند که می ارزد تحمل کرد چند تا رفتار اشتباه و البته آزار دهنده را ... ما آدما باید بیش از این قدر همدیگه رو بدونیم . این خودش یک برنامه ی تمرینی می شود برای مبارزه با نفس .

+ برای هزارمین بار از خودم عاجزانه خواهش میکنم زین پس دیگر  در هیچ بحث و جدل کلامی ( خصوصا سیاسی ) وارد نشوم ، چون آخر سر هیچ طرفی نظرش را تغییر نمی دهد بلکه هر دومون وقتی طرف مقابل داره حرف میزنه به جای اینکه به حرفش گوش کنیم ، داریم به این فکر میکنیم که چه  جواب دندون شکنی بهش بدیم ( این وضعیت وقتی کسی شاهد این مباحثه میباشد شدید تر می شود . ) مگر جایی باید وارد بحث شد که احساس کنی نظرت برای طرف مقابل مهمه ...

این طوری هم وقت خودتو نمی گیری هم بقیه رو . ضمن اینکه دیگه خبری از کدورت و قساوت قلب بعد از این جور بحث ها هم نیست .

۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۲۹ ۰ نظر

102. دیدن و دیگر هیچ ...


معارف را سرد و بی حرارت و عشق دریافت نکنید یا لا اقل برای شروع مطالب را در هاله ای از زیبایی و محبت دریافت کنید و بعدا ماده ی خشک آن را مرور کنید .
علم ، اندیشه و احساس را نمیشه از هم جدا کرد ،  تا زمانی که عشق به حقیقت نداشته باشی نمیتوانی کار علمی هم بکنی !
خطبه همام باعث می شود که معارف را در حالت زیبا و دوست داشتنی دریافت کنی.
سوال چند جور هست که یا برای پیشرفت هستند یا پسرفت ! به انگیزه ی سوال های خود دقت کنیم .
مثلا کسی با موضوعی مخالف است هی سوال میپرسد ...
انسان رشد یافته هیچگاه دنبال سوالی با انگیزه پسرفت نمی رود ، گیرم که شما هزار سوال از این دست هم داشتی ، باز هم آخرش در نقطه ی صفری .
مهم ترین مشکلی که در اینگونه سوال ها هست ، وقت گیر بودن آنها نیست ! بلکه مشکل اساسی اینجاست که وقتی جواب های احتمالی پیدا کردی به آن جواب ها گیر می دهی و علاقه پیدا میکنی. سوالی که به انگیزه ی مخالفت با حق پرسیده شود ، به بدترین جوابش علاقه مند میشوی و باید سعی کرد که اینگونه سوال ها اصلا پیش نیاد ؛ هر سوالی ارزش پرسیدن ندارد .
صفات فکری انسان در سوال هایش آشکار میشود . ( حسن السوال نصف الجواب )
بعضی سوال ها از سر فراموشی است و بیهوده هستند ؛ یک آدرس را هزار بار می پرسد.
دسته ی دیگر سوال ها که در این بحث بسیار مهم است ، پرسش هاییست که بدلیل اینکه فرد تفکر نمیکند پرسیده میشود . علامه طباطبایی می فرماید من اکثر سوال هام رو مطرح نمی کردم ؛ پیش خودم نگه می داشتم تا به جوابشان برسم . باید اول خودت دنبال جواب سوال بگردی و به آن فکر کنی نه اینکه فوری دنبال جواب بیفتی و از کسی بپرسی ، خود سوال ارزش دارد .
هر کس بدون اینکه راجع به موضوعی تحقیق و تفکر و مطالعه کند و فوری بپرسد ، یعنی اینکه برای سوالش ارزش قائل نیست.
و دسته دیگر سوال ها ؛  نه در اثر نادانی و فراموشی هستند و نه برای مخالفت کردن ! برای پیشرفت هستند.
این سوال ها خودشان ذاتا ارزشمند هستند . فوری دنبال جواب نباش ، خودت را از شر سوال خلاص نکن( آب کم جو ! تشنگی آور به دست ... تا بجوشد آبت از بالا و پست )
دلیل اینکه امیرالمومنین به سوال همام ابتدا جواب نداد این بود که این تشنگی را در او ایجاد کند .

گاهی اوقات باید به علم خود عمل کرد تا به جواب ندانسته هات برسی ، با عمل کردن به عمق بیشتری می رسی .
علم لدنی ، فرقان و بصیرت با پرسیدن به دست نمی آید بلکه با عمل کردن و انگیزه های قشنگ به دست می آید.
برای سوال بین خودت و خدا دری باز کن و از شر سوال خوب زود خلاص نشو ؛ سوال خوب اگر نگه داشته شود ، ارزش پاسخ بهتر دانسته می شود و خودش نورانیت دارد.

سوال همام ، درخواست توصیف است نه توصیه ! نپرسید که من چگونه با تقوا بشوم بلکه گفت با تقواها را برای من توصیف کن ! مثلا خیلی ها میگن من چیکار کنم آدم بشم ؟ مگه میخوای واحد پاس کنی که چنین سوالی میپرسی ؟
به خدا رسیدن نداریم ! به سوی خدا رفتن داریم ... خیلیا راه رسیدن به خدا را میپرسند تا از شر به سوی خدا رفتن خلاص شوند  ، چه کسانی از به سوی خدا رفتن میترسند ؟ کسایی که خوف و شوق را تحمل ندارند . آدمایی که تحمل ابهام و سکوت خدا را ندارند .
حافظ در نغمه های عارفانه و عاشقانه ی خودش از اول تا آخر شعر هایش معطل است و هیچ گرهی هم باز نمیشود . اصلا انگار اومده که همینجا بمونه !!!
همه ش در حال در به دری و منت کشی و خوف و رجا دارد و آخرش هم به جایی نمیرسد ...
امام صادق گفت راحتی در مبارزه ی نفس است ! پس کی آدم راحت میشود ؟ اولین روزی که وارد بهشت می شوی ...  دنبال رسیدن به راحتی نباش ! سختی ها همیشه هستند ، اما بعضی ها سطح و کلاس سختی هایشان بالاست و نسبت به سختی های قبلی به آسایش رسیده اند . بعضی ها میخواهند زود به مقصد برسند تا از سختی رفتن خلاص شوند .
کلام آخر : همام سوال های زیادی را با این سوال برای خودش تولید کرد . یعنی با شنیدن هر یک از اوصاف متقین هی از خودش میپرسد چطوری اینها اینجور میشوند ! تو دیگه باید با این سوال صفا کنی ...
گیر ما بلد نبودن نیست ، انگیزه است ! همام توصیف متقین را درخواست کرد تا شوقش به آنها زیاد شود و انگیزه اش بالا برود ...
همام گفت میخواهم متقین را ببینم ! تماشایشان کنم ...
در امور مادی شما مثلا میخوای یه گوشی همراه بخرید ، میگی میشه ببینمش ؟ ببینی که چی ؟ میخوام بخرم . بخرم که به کار بگیرم و استفاده کنم . دیدن جنبه ی ابزاری دارد که بخرد !
اما در امور معنوی دیدن خودش هدف است . من میخوام متقین را ببینم ! ببینی که آدم بشی ؟ نه بابا ! مگه بعد از این دیدن چیز دیگری هم هست ؟ نــــه ! نگاه یک تقاضاست. یک تمناست . آخر کار ما لقاء الله است ... آخرش چیه ؟ ملاقات خدا ! خدایا ببینمت .
در مورد خوبی ها ، زیارت و رویت و شهود و لقاء وجود دارد . دیدن یک عطش است ...
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ؛ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی ...

تو رسیده ای به مقام دیدن و دیگر هیچ ...؟؟!

خدایا ما را به تمنای دیدار برسان !




* خلاصه ای از جلسه ی دوم باران خوبی ها ، سخنرانی استاد پناهیان


۰۵ آذر ۹۳ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر

74. باید کاری کرد ...

امشب با کیوان صحبت می کردم ؛

هر دو از این می نالیدیم که چرا انقد سردر گم و بی هدفیم . هر دومون خودمون رو گم کردیم و روحمون سنگین شده . فاصله مون 800 کیلومتره و به لطف پیام رسان یاهو ! به هم نزدیک شدیم و از هر دری گفتیم و شنیدیم . تا اینکه معلوم شد هیچکدوممون به نمازمون درست و حسابی اهمیت نمیدیم . پس تصمیم گرفتیم کارایی کنیم که نمازمونو درست کنیم و ورودی و خروجی های روحمون رو کنترل کنیم . 

و شروع کردیم به یه قول و قرار گذاشتن :

1. گوش کردن به سخنرانی " نماز خوب " استاد پناهیان . هر شب یک جلسه.

2. مطالعه ی کتاب انتظار استاد صفایی (عین.صاد) . خصوصا فصل 19، قسمت میزان ص 123.>>> کمک به تعیین اولویت اعمال و تشخیص و انتخاب بین خوب و خوب تر

3. کنترل ورودی ها ( گوش و چشم و خصوصا چشم که قابل کنترل تره ) و خروجی ها ( فکر و زبان و اعمال ، خصوصا زبان که شرّش از همه بیشتر است )

4. نوشتن برنامه ی دقیق فردا بر اساس انتخاب مهم ترین و بهترین کارهایی که فردا باید انجام شود قبل از خواب و چک کردن کارهایی که قرار بود در روز طی شده انجام شود و برنامه ریزی برای فردای بهتر .


قرار شد 40 روز مداوم و بادقت این کارها رو انجام بدیم و یعد از 40 روز ارزیابی اینکه چه گذشت و برای بهتر شدن چکار باید کرد ؟




+ هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلب و درونش می جوشد و بر زبانش جاری می شود.(میزان الحکمه/ج3/ص66/ح4805/چاپ دفتر تبلیغات اسلامی/1362شمسی)


 کسانى که در راه ما مجاهدت کنند، به یقین آنها را به راه‌هاى خود هدایت مى‌کنیم، و بى‌تردید خدا با نیکوکاران است ( 69 عنکبوت )


۲۷ مهر ۹۳ ، ۲۳:۳۶ ۰ نظر

71. پشت پرده

 
 
 
 
 
۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۲:۳۲ ۰ نظر

66. جزر و مد

 

 

امشب چه غوغا کرده ‏اى، طوفان چه برپا کرده‌اى

 

در سرزمین سینه‏ ام، دل را چو دریا کرده‌اى

گاهى به مَدَّم میکشى، گاهى به جزرم میکُشى

 

اى ماه پر افسون، مرا پایین و بالا کرده‌اى

تا کى به ساحل سر زنم؟ امواج را بر در زنم؟

 

تا کى بجویم من تو را؟ لنگر کجا وا کرده‌اى؟

کى در هوا فـانى شوم؟ کى ابر بارانى شوم؟

 

بر من بتاب اى ماهتاب، کآتش به دلها کرده‌اى

پا در رکاب موج بر، با خود مرا در اوج بر

 

آى و وفا کن در کنار عهدى که با ما کرده‌اى

آى و تنى بر آب زن، چرخى در این گرداب زن

 

آیا به عمرت اینچنین موجى تماشا کرده‌اى

پرشور گردیده دلم، با آنکه نزد ساحلم

 

مى‏میرم از این تشنگی، از ما چه پروا کرده‌اى

بردى، ببر این آبرو، در هم مکش آن چشم و رو

 

از آبروى من عجب ابرى مهیا کرده‌اى

شد رعد و برق ابر من، یعنى سر آمد صبر من

 

باران که میبارد بیا، من را تو رسوا کرده‌اى

دیگر چه سود از گفتگو، رو گل ندارد پشت و رو

 

با ما مگر تا پیش از این بهتر از این تا کرده‌اى

دریاى من آرام گیر، از عکس رویش کام گیر

 

مه در بغل کى آیدت؟ دل خوش چه بی‌جا کرده‌اى

 

 

* علیرضا پناهیان

 

 

 

 

+ پیشنهاد میکنم شنیدن این اشعار با آوای دلنشین خود استاد رو از دست ندین .   

 

 

 

 

۰۶ مهر ۹۳ ، ۰۲:۲۲ ۰ نظر

60. حرف هایی برای نگفتن

با کسایی که خوب حرف نمی زنن نشست و برخاست نکن ...
اگه دیدی مجبوری با یکی حرف بزنی ، شوخی کن .     نذار جدی بشه بحث !
آدم حرفای جدیشو با هر کسی گفت و شنود نمیکنه ...
آدم سفره ی دلشو برای هر کسی باز نمیکنه . شوخی و بذله گویی خیلی خوبه ...




* استاد پناهیان

۰۲ مهر ۹۳ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر

59. دست خدا


سال‌ها پیش یک‌روز به همراه بچه کوچکم از خانه بیرون آمدیم. چون این بچه مدتی بود بیرون نیامده بود، انگار همه چیز برایش تازگی داشت و مشغول تماشای اطراف بود و در همین حال دست خودش را در هوا می‌چرخاند تا دست مرا بگیرد. چون همه چیز برایش تازگی داشت، نمی‌خواست چشم از آنها بردارد. ولی دستش را هم مدام به دنبال دست من میچرخاند تا طبق معمول دست مرا بگیرد. کمی دستم را عقب کشیدم تا ببینم چکار می‌کند. بعد از مدتی، با کمی نگرانی برگشت نگاه کرد و جای دستم را پیدا کرد و دستش را به دستم رساند و باز مشغول تماشا شد. در آن لحظه خیلی از خدا خجالت کشیدم. گفتم من که وابستگی و احتیاجاتم به خدا از این بچه خیلی بیشتر است، ای کاش من هم هر روز صبح که ازخانه بیرون می‌آمدم دستم را می‌گرداندم تا خدا دستم را به خدا بدهم بعد مشغول تماشا بشوم ...



* استاد پناهیان

۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر

40. قبله ی دل


شما برای چه چیزی درس می‌خوانید؟ معمولاً برای هر چیزی که درس می‌خوانید برای همان چیز هم نماز می‌خوانید! این‌طور نیست که درس را برای مدرک و اعتبار و دنیا بخوانید ولی نماز را برای خدا بخوانید. تو یا خودت را به خاطر خدا می‌خواهی یا خدا را به خاطر خودت می‌خواهی. تکلیف خودت را مشخص کن.



* استاد پناهیان
۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۲ ۰ نظر