امروز امتحان روان رو دادیم ! با اینکه سه ساعت بیشتر نخونده بودم احتمالا بیشتر از نصف نمره رو بیارم و از سرم زیادیه .
اما متاسفانه تقلب هم رسوندم ...
تقلب شدیدا گناه میباشد! شدیدا ...
از اشارات استاد پناهیان عزیز متوجه شدم که این درس نخوندن ما و دنبال این کار فرهنگی و آن برنامه ی فلان تشکل و این سایت خبری و فلان سخنرانی مذهبی و اینها رفتن لزوما ربطی به احساس تکلیف و انجام وظیفه و این حرف ها ندارد . بلکه این هم یک حقه ی نفس مکار بنده است که از زیر کاری که باب میلش نیست در برود و آن کار سخت همانا درس خواندن است . در واقع من برای اینکه علاقه ای به درس خوندن ندارم و از طرف دیگه سرم درد میکنه برای جلسات و بحث های صد تا یه قاز و نشریه و هزار کوفت و زهرمار دیگر دنبال این کارا میفتم . و گرنه ذره ای برای رضای خدا و هدایت و ارشاد خلق الله نیست که نیست !
مبارزه با نفس اینحوری شل و ول نمیشه ...
* جلسه امشب حلقه ی صالحین با موضوع همیشه شیرین ازدواج
+ با زمین خیلی غریبم ؛ با هوای تو صمیمی !
دیده بودمت هزار بار تو یه رویای قدیمی ...