این روزهای روتین و به خیال خودمان معمولی که به سادگی از کنارش میگذریم بهترین روزهای عمر و جوانی و به قول معروف گلِ زندگی اند.
هربار که دکور اتاق رو عوض میکنم یا لباس جدید میخرم حس تازگی بهم دست میده ؛ انگار که شیشه ای که حسابی گرد و غبار گرفته رو تمیز کنی و دوباره منظره ی روبرو رو ببینی :)
از مشتری های ثابت دیجی کالا شدم . از شیر مرغ تا جون آدمیزاد به معنی واقعی توش پیدا میشه ...
امروز هم یه ساعت زنگی نوستالژیک قدیمی گرفتم که صبحها انقدر دیر نرسم سر کار ( با توجه به خواب سنگین و شبه کمایی که من دارم و برای بیدار کردنم بوق و کرنا هم کافی نیست، این ساعت آخرین تلاش مذبوحانه ی من برای بیدار شدنه ). یه قالیچه هم واسه اتاق سفارش دادم که پونزدهم میرسه و حس تازگی به اتاق میده :))
کتاب درباره ی خدا رو دارم خلاصه نویسی میکنم ، به اندازه ی اسمش جذاب نبود و حتی ادله ی فلسفی ای که داشت هم خوب شرح و بسط نداده اما برای شروع خوبه ...
از بیمارستان و کرونا هم خبر اینکه تعطیلی ها هنوز یک هفته نشده دارن اثر مثبتشون رو تو کنترل بیماری و کاهش شدید بستری و مرگ و میر مردم نشون میدن :) کلا حس خوبی داشت وقتی دیشب یکی از بیمارستان های شلوغ تهران کار و بار بخش های کرونا حسابی کساد شده بود و تخت خالی موج میزد :)))
این آهنگ هم برای این روزها که نامردی و دزدی و دلالی همه گیر شده و یک شهید دیگر هم روی دوش این مردم رفت ...
سلام
چه جالب. نمیدونستم آقایون هم از خرید کردن خوششون میاد :)
مبارک باشه
اون بخش کم شدن تعداد بستری ها رو جدی گفتید یا به کنایه؟ آمارها که مثل قبله