- الو ؟
+ سلام ! وقتتون بخیر ! از بیمارستان مزاحم میشم ، همراه آقای فلانی ؟
- بله بفرمایید ؟
+ ببخشید شما چه نسبتی با ایشون دارید ؟
- من پسرشم/ دخترشم/ همسرشم ...
+ راستش بیمارتون بد حال شدن و هر چقد cpr کردیم متاسفانه برنگشتن ! تسلیت عرض میکنم خدمتتون !
( صدای شیون و زاری آنطرف خط )
+ ( من در همان لا به لای شیون و زاری خانواده ی بیمار ) : فقط لطف کنید مدارک شناسایی بیمار با یه کپی ازشون برامون بیارید برای کارای پزشکی قانونی و گواهی فوت ...
در حالی که مطمئن نیستم حرف های قبلیم را شنیده باشند ادامه میدم : بازم تسلیت عرض میکنم خدمتتون ! خدا بهتون صبر بده !
و در حالی که جز همان داد و فریاد و گریه آنطرف خط جوابی نمیشنوم گوشی را میگذارم ...
دیالوگی که در طول این مدت بارها و بارها ( آنقدی که تعدادش دستم نیست ) با همین لحن و گاهی بدون یک واو کمتر و بیشتر بین من و خانواده ی بیمارانی که در بخش ما فوت میشوند اتفاق افتاده ...
+ نمایشگاه کتاب اصلا آنطوری که باید، نبود! تنها خوبیش برای من این بود که توانستم دوره ی چارجلدی احیا علوم الدین امام محمد غرالی و دوره ی سه جلدی سرمایه ی مارکس را بعد از مدت ها این در و آن در زدن پیدا کنم ...