"قدرت" مساله ی اصلی بشر است.
آدم تا زمانی که قدرت ندارد ، مجبور است سر خم کند ، تابع شرایط باشد و آخر سر هم لا به لای تاریخ گورش را گم کند .
این سوال خیلی مهمی است که چطور میشود بر شرایط مسلط شد و حتی آن را تعیین کرد به جای اینکه تابعی از شرایط و جو حاکم باشیم . چطور میشود موثر بود نه متاثر ؟ لااقل اگر موثر هم نیستیم، تابعی از شرایط پیرامونی خود نباشیم ...
این قدرت از درون شروع میشود که از آن به عزت نفس تعبیر میشود اما دست پیدا کردن به جلوه های بیرونی و ظاهری قدرت هم به همان اندازه مهم و تعیین کننده است .
ماستطعتم من قوه ... هم در بعد شخصی و هم اجتماعی آن کارگشاست.
با این نگاه ، زهد از دست دادن دنیا و کنار گذاشتن آن نیست که این کار آدم های بی عرضه و ضعیف بوده و هست ، بلکه نداشتن دل بستگی به آن است . باید به قدر توان کوشید اما به قدر نیاز برداشت .
+ این مرخصی آخره . اگه همه چیز سر وقت درست بشه ان شاء الله اول آذر ، پایان سربازی این حقیر خواهد بود .
و این در عین حال که یه قدم به جلو و پشت سر گذاشتن یه مرحله ست ، نقطه ی عطفیه که زندگی بعد از اون مسئولانه تر خواهد بود . دیگر نه دانشگاهی مانده نه سربازی . من هستم و جهانی پیش رو ...