مانده ام بین حالت دفاعی و حالت تهاجمی

مانده ام بین سکوت و  سخن ...

نمی دانم باید آفند باشم یا پدافند ؟

نمی دانم باید ساکت باشم تا به سخنم آورند یا اینکه حرفی بزنم و دردسر شود ؟

قبل تر ها قاعده ای برای خودم داشتم و آن این بود که : تا زمانی که کسی نظرم را نپرسیده ( خصوصا در مورد مسائل سیاسی ) حرفی نزنم ... چرا که اگر او برای حرف و نظر من ارزش و اعتباری قائل باشد یحتمل خودش میپرسد و اگر نه که حرف من مصداق حرف مفت و اتلاف وقت خواهد بود ...

خیلی از بحث های سیاسی به دلایل مختلفی از جمله :

از مرحله پرت بودن یکی از طرفین ( یا هر دو طرف )

تعصب یکی از طرفین ( یا هر دو طرف )

از این شاخه به آن شاخه پریدن یکی از طرفین ( یعنی دقیقا جایی که داری در مورد بحث غزه و لبنان به نتیجه ی مشترکی میرسی یکمرتبه بحث اختلاس را وسط میکشد و زمانی که با هزار بدبختی به یک نتیجه ی مشترک نزدیک میشوی ، به ذهنش میرسد که اصلا چرا امام وعده ی آب و برق مجانی داد و اینگونه میشود که سال های سال هم بحث کنی هنوز سر همان خانه ی اول هستی چرا که این جماعت هزار و یک ایراد بنی اسرائیلی خواهند گرفت ... )


و مسائل ریز دیگری که وجود دارد بحث به نتیجه ی مشخصی نمیرسد و تنها کینه سبز شده و فاصله ها رخ نموده اند و دیگر حتی نمی توانی همان هم اتاقی سابق یا همکار قبلی باشی ( البته برای من که این دو مقوله جدا هستند و هرگز با هم قاطیشان نمی کنم ، اما اکثرا همه ی مسائل را به هم گره میزنند حتی شاید خودم هم ناخودآگاه همچین حسی پیدا کنم که نتیجه اش میشود کدر شدن یک رابطه ی انسانی به خاطر مسائلی که همه بر سر اصل مطلب اشتراک  داریم اما بر سر مصداقش نه ! بماند که یعضی اصل مطلب را هم قبول ندارند و ...


خلاصه اینکه مانده ام ادای حکیمان و فیلسوفان را دربیاورم و سکوت پیشه کنم و مریدان یکی یکی نظر بخواهند یا اینکه چون کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد ، دل به دریا بزنم و به اسم جنگ نرم حرف هایی بزنم که روحم را کدر میکنند و آدم ها را دلگیر و فاصله ها را زیاد ...؟!

من خودم را آدمی نمیدانم که از چیزی سر در بیاورد ها ؛ اما بعضی مسائل آنقدر تابلو هستند که وقتی مقاومت طرف در مقابل فهمیدن را می بینی فقط میتوانی حرص بخوری ...


"شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را می‌میراند و دچار غم و اندوه می‌کند که دشمنان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود، پراکنده و متفرق می‌باشید. 

خطبه 27 نهج البلاغه . امیرالمومنین علی علیه السلام