یکی از فروع اصلی و اساسی شریعت آسمانی اسلام تولی و تبری است . دوست داشتن هرچه خدا را دوست دارد و خدا آن را دوست دارد و بد آمدن و دشمنی با هر چه که با حق دشمنی و کینه دارد یا خدا از آن خوشش نمی آید .
همین ابتدای کار هم اجازه بدهید حساب کسانی که مستضعف فکری اند یا حقیقت به آن ها به درستی عرضه نشده است را جدا کنم که امر اسلام و مشی رسول الله در برخورد با اینها دلسوزی و هدایت است .
یک زمانی موضوعی داشتیم به نام روشنفکری دینی ، خب اینها یک نگاه جدید به حقیقت اسلام و مسائل داشتند و پیوند بین طبقه ی روشنفکر بودند با عالمان دین ینی چیزی مابین روشنفکر و مذهبی !
پدید آمدن این طبقه قابل فهم ، و درک و پذیرشش برایم آسان است .
اما پیدا شدن سر و کله ی یک دسته ی شترگاوپلنگ در جامعه ی امروزی برایم عجیب است . اینها مخلوطی هستند از افکار مذهبی ، روش های غربی ، معتقد به نوعی تساهل و تسامح ، گاها حتی به نسبیت رسیده اند و با این وجود همچنان مذهبی هستند ، خط قرمزها تقریبا برایشان صورتی رنگ و شاید از آن هم کمرنگ تر است و قص علی هذا
این جماعت که هنوز نامی برای آنها انتخاب نکرده ام ؛ چون هنوز که هنوز است درکشان نکرده ام ، حزب اللهی های معتدل ، شترگاوپلنگ ها ، یا هر چه که هستند،
قطعا هر چه باشند روشنفکر حزب اللهی نیستند چون آنقدر ها عمق ندارند ... و گذاشتن اسم روشنفکر جفا به این کلمه است . حزب اللهی هم که جای خود دارد ...
عادی شدن رابطه ی دختر و پسر ( یا به تعبیر یکی از دوستان، دوست دختر چادری داشتن ) تابلوترین مشخصه ی این جماعت هم نباشد لااقل اولین چیزی است که به ذهنِ منِ متحجر میرسد . می خواهید بگویید خشک مغز هستم کاری ندارم ولی تا آن جا که من میدانم و اسلام و تاریخ صدر اسلام و سیره ی معصومینی وجود دارد اگر امیرالمومنین علی علیه السلام را به عنوان امام این مکتب فکری قبول داریم از سلام کردن به زنان جوان ترس داشت !
حالا ما دستمان را بالا گرفته ایم که لااقل شما از بگو بخند با دختران جوان بترسید .
یک وضعیتی شده ها !
این که اسلام چرا انقد به حد و مرزها در این رابطه خیلی حساس است یا لااقل ما مدعیان مسلمانی حساسیم هم خودش دلایل خودش را دارد که لزوما جنسی هم نیست و قطعا ملاحظه ی خود فرد در آن شده است بگذریم که حدیث مفصلی است.
اما این پدیده را از هر طرف نگاه میکنم به حزب اللهی بودن نمی خورد .
طرف مقابلش هم که اسمشان را میگذارم چادری های خوشتیپ قطعا زیاد به پستتان خورده اند . یعنی صرف چادر و مقنعه های رنگوارنگ و مدل های بستن گوناگونش را گاها به منظور زیباتر شدن با خودشان یدک میکشند و معتقد به نوعی فشن اسلامی هستند . این بزرگواران هم در حرکتی التقاطی ( !!! ) عکس های با حجاب ( !!! ) خود را در معرض دید عموم ( اینستاگرام ) میگذارند و از عشقشان به حجاب فاطمی سخن می گویند .
اینها لابد معنی لغوی کلمه ی حجاب را هم نخوانده اند چه برسد به معنای فلسفی اش ...
حالا تا به ما برچسب اینکه خودت مشکل داری چرا به بقیه گیر میدهی و بقیه چشمشان پاک است و خودت رو برو اصلاح کن بهمان نخورده از این بحث بیرون بیایم .
اما در سایر مسائل هم همین شکلی اند . یعنی همین شکلی شده ایم ( به خودم هم می گویم )
یعنی با هر تفکری کنار می آییم ، البته کنار آمدن از نوع منفی اش . راستش در برخورد از نوع اسلامی اش اگر با کسی معاشرت داریم باید او را بارور کنیم ، حرکت بدهیم و چیزی به او اضافه کنیم یا چیزی به ما اضافه کند و اگر غیر از اینست برایش اتمام حجتی باشد ، اما برخورد های ما بیشتر جنبه ی موسی به دین خود ، عیسی به دین خود گرفته است . تا جایی که صمیمی ترین دوستش می شود رفیق بی خدایش ! حالا هم که یک موج جدید بی دینی آمده خدا را شکر و هر چی مسلمان شناسنامه ای نیم بند بوده کنده برده ، یا اینکه طرف علنا مشروب خواری میکند و به او لبخند میزنیم . که چی ؟ که مثلا تو چهره ی رحمانی اسلام هستی ؟
معاشرت ما رنگ و بوی لیبرال مسلک دارد . پیش چشممان حدود اسلام را زیر پا میگذارند و ما با همان چهره ی رحمانی خودمان لبخند می زنیم . حتی متلک هم نمی اندازیم ... تایید میکنیم با لبخند بی معنی مان !
وقتی هم که میخواهیم خودمان کار اسلامی کنیم ، عبادت مان را انجام بدهیم ، شعائر الهی را تعظیم کنیم خجالت میکشیم . نوبت به خودمان و اعمال اسلامی که میرسد رنگ عوض میکنیم . دست و دلمان میلرزد ! در صورتی که این قضیه ظاهرا باید بر عکس میبود یعنی آنها باید میشدند الگوی تساهل و تسامح و تحمل مخالف و آزادی عقیده ولی کار دنیا به کجا رسیده که وقتی کسی بخواهد عبادتش را بکند متلک می شنود و نیش و کنایه میخورد ( گویی که حدود شرعیِ دینِ بی دینان را زیر پا گذاشته ایم ) اما آنها به امر به منکر و نهی از معروفشان از ما پایبندتر هستند ...
آنها برای حدود فکری خود حساس تر از ما هستند و خط قرمزهایشان برایشان مهم تر است ! چه دوران عجیبی شده است ...
مثال فراوان است اما حال نوشتن ندارم.
در روش زندگی که دیگر حرفش را نزنید تا ساعت دو و سه شب بیداریم ، در بهترین حالتش داریم توی کانال های مذهبی و انقلابی چرخ میزنیم یا اینکه توی صفحات خودمان اسلام عزیز را نشر میدهیم .
سن ازدواج ؟ عار نبودن کار ؟ احسان به والدین ؟ صله ی رحم ؟ قرآن ؟ حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی ؟ حساسیت نسبت به فقرا و مستضعفین دور و بر خودمان ؟( روی دور و برش تاکید کردم که بعضی به هوای آن یک روز جمعه ی قدسی که رفته اند پرونده اش را نبسته باشند ) ! اهمیت به عادات غذایی و بهداشت فردی و حفظ سلامت این امانت الهی یعنی تن سالم ؟ توسل و ارتباط معنوی با اهل بیت ؟ دعای ندبه؟؟؟ تعقیبات نماز ؟
ولش کن کارهای مهم انقلاب روی زمین مانده ... این مثال ها مال حزب اللهی های دهه ی شصت بود ! این روزها جنگ نرم است و ما هم که افسران جوان این جبهه ایم ...
خواستم توصیه کنم خودم را و خودم را و خودم را و شما را به تقوای الهی و ترس از افراط در اعتدال و خیلی معتدل شدن !