یکی از فانتزی هام اینه که  تو زمانه ی ابوعلی سینا و ... زندگی میکردم ؛ 

اونوقتا  یکی که حکیم میشد ؛ از هر چیزی سر در میاورد ! البته شاید من برده میشدم و میفروختنم :)

یه کم غیرمنطقی به نظر میاد اما هیچ خوشم نمیاد برم پزشکی عمومی بخونم ، بعد  چند سال دیگه بخونم برم تخصص چشم ، بعد ریز تر بشم برم فوق تخصص قرنیه  ؛ کل عمرم رو بذارم که بشم بزرگترین متخصص قرنیه ی جهان ! 

انقدر دقیق بودن و محدود شدن با اینکه کمک بزرگی به جامعه ی بشری میکنه و پول خوبی هم داره

 امّا از مسائل کلّی بیشتر خوشم میاد ! 




+ راه حل :

 کسی که علوم انسانی میخونه ، نمیتونه از پزشکی سر در بیاره .

امـا کسی که علوم پزشکی خونده میتونه از علوم انسانی سر دربیاره ؛ البته اگه بخواد ! شاید متخصص نشه ، ولی کارش راه میفته !



+ یکی از آرزوهای دیگه م هم این بود که بتونم مهندسی بخونم ؛ اونم از نوع فیزیک و مکانیک که بتونم موشک بسازم ! برام جذابه.


شخصیت های چند بعدی همیشه برام قابل احترام بودن ؛ اینکه حکمای قدیم هم فیلسوف و عالم دینی بوده اند ، هم ریاضیدان و منجم و هم ادیب و شاعر و در کنار همه ی این ها به طبابت هم می پرداخته اند خیلی شگفت آوره! این یعنی یکی هم مهندس باشه ، هم فیلسوف هم شاعر ، هم پزشک و ... 

اون هم نه در حدی که از هر کدوم فقط کمی سر در بیارن ! بلکه در هر کدوم از این رشته ها سرآمد زمان خودشون و حتی تا قرن های بعد و در بعضی مسائل تا الان رودست ندارن!!


به فارابی، ابوریحان ، خیام ، ابوعلی سینا و ... نگاه کنید !