از تماشای تو برمیگردم...از غمانگیزترین زیبایی
از تماشای تو برمیگردم...به خودم،به گوشهی تنهایی
من یه رویا با خودم دارم اَزت...که منو از همه چی ترسونده
اولین و آخرین دیدارت...لحظه لحظهش توی یادم مونده
میدونم چه ساعتی خندیدی...میدونم چه لحظهای پلک زدی
حتی وقت رفتنم یادم هست...تا کجا پشت سرِ من اومدی
آخرین فرصتِ تنهاییِ من...تو هنوز یه دنیا فرصت داری
همه میگن که حقیقت تلخه...تو نه تلخی،نه حقیقت داری
توی این شهرِ فراموش شده...راهِ برگشتنمو گم کردم
راهی غیر از تو ندارم وقتی...از تماشای تو برمیگردم
* حسین غیاثی