یک عکس ، یک چهره ی آشنا در شلوغی و رفت و آمد یک پیاده رو ، حاشیه نویسی های نامرتب یک دانش آموز دوم تجربی که بی توجه به آقای معلم از یک" اتفاق ساده" می نویسد ، هوای ابری و  در هم و بر هم آسمان  ، یک موسیقی ، گاهی صورت فلکی شکارچی یا یک ماه نصفه و نیمه وقتی که از نیم شب 27 آذر سه ساعت دور شده ایم ، حتی یک یادداشت با این مضمون که هفته ی آینده سه شنبه تا آخر فصل پنج امتحان !

این همه ی آن چیزی است که روزها فکر انسان را آشفته می سازد و شب ها خوابش را پریشان ...



                            

 


                                          


" ... کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند ،

و بند کفش به انگشت های نرم فراغت

گشوده خواهد شد ؟ "