امتحانات تموم شد و کاملا غیرقابل باور و نمره های عجیب تر قبول شدم .
بین دو ترم بعد از 6 ماه دو روز رفتم خونه و زودی برگشتم ، یه سفر مشهد جور شد ، همراه با ملاقات استاد پناهیان عزیز .
برگشتم به دانشگاهگاهی مدت ها منتظر کسی میمونی ، اما وقتی از راه میرسه و میدونی دیگه نمیبینیش ، ناخودآگاه نگاهت رو بر می گردونی و ... حسرت !
یک بار هم نشد که بیایی و بگذری ؛ ما مانده ایم و حسرت دیدار دیگری ....