اگر هر دهه عمرم را به دو دولت پنج ساله تقسیم کنم الان در آستانه ی شروع به کار دولت ششم هستم ...
از چهار دولت اول خودم راضی هستم در چهار دولت اول حتی فراتر از انتظار کار کرده ام و نتیجه گرفتم.
میماند دولت پنجم - که میشود همان دولتِ قبلِ معروفی که همیشه تقصیرها گردنش می افتد ، به هر حال همیشه باید دولت قبلی وجود داشته باشد تا دلیل همه ی ناکامی های یک ملت در گذشته و آینده شود - دست بر قضا همین دولت در یک پیچ تاریخی قرار داشت . کنکور ودانشگاه هر دو در همین دولت شروع شد و به پایان رسید ، دولتی که میراثش برای دولت جدید چیزی جز بدهکاری و از دست دادن فرصت ها نبوده . و البته میراث گرانقدری به نام تجربه هم بر جا گذاشته .
دولت قبل با اینکه میتوانست در این دوره ی پنج ساله تکلیف باقی عمر را تا حد زیادی روشن کند ، با شعار و عوام فریبی منافع ملی را بر باد داد .
من کنکور را از دست دادم
من دوران دانشگاه را از دست دادم
با امام زمانم زندگی نکردم، جایش در زندگی ام خالی نبود ...
و صدها حسرت و افسوس دیگر!
آیا موفقیتی هم داشته ام ؟
موفیقت ؟
مممم؟
موفقیت داشتم؟
باید به ذهنم فشار بیارم ...
موفقیت ؟
نه!
اسم آن ها را که موفقیت نمی شود گذاشت ! موفقیت باید درست و حسابی باشد ...
به خودم نمره بدهم ؟
از بیست به خودم = نیم می دهم .
خواستم صفر بدهم !
حالا دولت قبلی ها می خواهند بگویند دارم سیاه نمایی میکنم ،
نه آقا جان ! سیاه نمایی کجا بود ؟ کشور را بر باد داده اید رفته ...
حالا با این همه ویرانی چه بکنیم ؟ فکر کنم باید یک دولت کامل فقط مشغول آواربرداری باشیم ...
آنچه گذشت :
این تصویر کلی زندگی من بود که مهر 91 در سر داشتم ... نوعی هدفگذاری بلند مدت برای سال های پیش رو بود . بلانسبت برای خودش سند ِ چشم اندازی بود ... حالا اما وقت حسابرسی شده .
ارتباط با خدا ؟ دارای نوسان در مجموع به شدت ناراضی ام :(
آمادگی جسمانی ؟ 50- 50 ،ناراضی ِ متمایل به راضی !! به بعضی قول و قرارهایم حسابی پایبند بودم .
علوم پزشکی ؟ افتضــــــاح !! فقط مشغول حواشی بودم ، درس یادم رفته بود .
ریاضیات ؟ - صفـرِ کلوین - در حد دوست داشتن باقی ماند .
زبان خارجه ؟ 50-50 ، انگلیسی خوب ولی باید خیلی خیلی بهتر میشد . عربی هم که جا ماند .
مطالعات عمومی ؟ تاسف بار!!!
به شدت پراکنده و بی برنامه ... البته مشکل این بود که در آن سال سیر اندیشه ی منظمی در ذهن نداشتم که طبق آن پیش بروم تا همین اواخر . اما چیزی از شدت تاسفم کم نمی شود !
هنر + رسانه ؟ تلاش های ناکام!
بیشتر از اینکه خودم را مقصر بدانم ، شرایط را عامل اصلی میدانم . در این مورد تبرئه میشوم و به بی گناهی خود اقرار میکنم . گرچه باید بیشتر تلاش میکردم.
تبلیغ ؟ آزمون و خطا !
ترکیبی از اثرگذاری و جدل بی نتیجه . و عقایدی که بعضی شان را خودم رها کردم ، و عقایدی که خودم پذیرفتم .