بزرگترین نیاز بشری که تا حد زیادی به زندگی او معنا و انگیزه هم میدهد دوست داشتن و دوست داشته شدن است 
و این هر دو هرچقدر به هم نزدیک تر باشند آدمی احساس عمیقا خوب تری خواهد داشت
اگر بیشتر دوست بداری و کم تر دوست داشته شوی احساس سرخوردگی و بی ارزشی و پوچی میکنی
اگر بیشتر دوست داشته شوی و کمتر دوست بداری نیز احساس قساوت و بی هدفی خواهی کرد
تنها یک عشق واقعی و حقیقی در این عالم هست که میشود از اینکه او به بهترین شکل ممکن دوستت دارد و حواسش تنها به توست مطمئن بود،
و تنها یکی در این عالم هست که میشود او را عمیقا دوست داشت و عاشقش بود و‌مطمئن باشی که هر چه جلوتر بروی و او را بیشتر و عمیق تر بشناسی نه تنها دچار ملال و عادت نمیشوی و هر دم از آن باغ بری میرسد و دلبری اش بیشتر میشود و آن خداست
البته که او همیشه عاشق تر از ما بوده ،
چنان که در حدیث قدسی اش از بی وفایی معشوق گله میکند که :
بنده من!
هنگامی که به نماز می ایستی ، من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم، و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری ...