چرا خوشحال نیستیم ؟

و همیشه مینالیم ؟  

انگار که همیشه منتظر یک فرصت خاص برای تغییر باشیم

که یکهو همه چیز را زیر و رو کند 

و ما را هم به سر و سامان و یک ساحل امن برساند که خبری از این همه قیل و قال و بحران نباشد

اگر قبل تر همچین خیالاتی داشتم 

این روزها کاملا مطمئنم که هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد

راستش را بخواهی همیشه چیزی برای غصه خوردن هست

و به قول مادرم که همیشه وقتی بزرگ شدن و شیطنت های ما را می دید میگفت «سال به سال قربون پارسال 

و روز به روز امیدش به آدم شدن ما کم تر میشد 

باید بگویم که این دنیا هم همین است

هر چه جلوتر بروی و بیشتر با این دنیا گلاویز بشوی 

بیشتر به این نتیجه میرسی که مشکل از دنیای بیرون نیست ...

ما آدم های باری به هر جهتی شده ایم

یک سری مثلا اصول هم برای خودمان فکر میکنیم که داریم 

اما انقدر خودمان هم جدی نگرفته ایمشان

انقدر از روی انها رد شده ایم

که انگار پا گذاشته ایم روی خودمان

انقدر بی در و پیکر بوده ایم 

که بی شکل شده ایم 

منافق هم یعنی همین ! بی شکل! بی شاکله.

تصمیم گرفتم دیگر هیچ پست سیاسی در اینستاگرام نگذارم

چون مساله سیاست و تحلیل و تفسیر و بصیرت نیست

ما از درون کور شده ایم

فی قلوبنا مرض، فزادنا الله مرضا

و ما شدیم مصداق و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا

کسانی که ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا 

ولی خیال میکنند که یحسنون صنعا

قطعی برق حسابی کلافه کننده است

ولی ما که سالهاست چراغ درونمان را کشته ایم

چقدر تاریک و ظلمانی شده ایم

به کدام جهت می رویم 

حرف از سیاست کثیف یا اقتصاد نابسامانمان نیست

ما باید پای درس اخلاق بنشینیم 

تا وقتی خودمان آدم نشده ایم 

آدم کردن دیگران چه ارزشی دارد

علیکم انفسکم 

اصلا مگر کسی از سنگ و خاک بی روح تاثیری هم میگیرد

افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع 

امن لا یهدی الا ان یهدی؟!


 همه چیز بیرون هم درست بشود 

مشکل هنوز حل نشده

درد ما ندانستن یا نتوانستن نیست

داستان، حکایت کفر و چشم پوشی ماست

ما از حقایقی که میدانیم هرچند اندک 

و  تصمیماتی که گرفته ایم هرچقدر هم کوچک

چشم پوشیده ایم و یا غفلت کرده ایم ...

حالا هزاری هم که حرف های گنده گنده بزنیم 

مثل همان سنگ بزرگی است که نشانه ی نزدن است  ...



موسیقی متن : چهارشنبه سوری