خدایا من هر زمان پیش خود گفتم که دیگر مهیا و مجهز شده ام و برخاستم براى خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چُرت و پینکى را مسلط کردى در آن هنگامى که داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتى در آن وقتى که به راز و نیاز پرداختم ، مرا چه شده است که هرگاه با خود گفتم درونم نیکو شده و نزدیک شده از مجالس توبه کنندگان مجلس من ، گرفتارى و پیش آمدى برایم رخ داده که پایم لغزش پیدا کرده و میان من و خدمتگذاریت حائل گشته اى ؟

 آقاى من شاید مرا از در خانه ات رانده اى و از خدمتت دورم کرده اى یا شاید دیده اى سبک شمارم حقّت را پس دورم کرده اى یا شاید دیده اى از تو رو گردانده ام پس خشمم کرده اى یا شاید مرا در جایگاه دروغگویانم دیده اى پس رهایم کرده اى یا شاید دیده اى سپاسگزار نعمتهایت نیستم پس محرومم ساخته اى یا شاید مرا در مجلس علماء نیافته اى پس خوارم کرده اى یا شاید مرا در زمره غافلانم دیده اى پس از رحمت خویش بى بهره ام کرده اى یا شاید مرا مانوس با مجالس بیهوده گذرانم دیده اى پس مرا به آنها واگذاشته اى یا شاید دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس از درگاهت دورم کرده اى یا شاید به جرم و گناهم کیفرم داده اى یا شاید به بى شرمیم مجازاتم کرده اى ؟

 پس اگر از من بگذرى پروردگارا بجاست چون بسیار اتفاق افتاده که از گنهکاران پیش از من گذشته اى زیرا کرم تو پروردگارا برتر از کیفر کردن تقصیرکاران است و من پناهنده به فضل توام و از ترس تو بسوى خودت گریخته ام و درخواست انجام وعده ات را در چشم پوشى از کسى که خوش گمان به تو است دارم خدایا تو فضلت و سیعتر و بردباریت بزرگتر از آنست که مرا به کردارم بسنجى یا اینکه مرا به خطایم بلغزانى و چه هستم من اى آقاى من و چه ارزشى دارم ؟ مرا به فضل خویش ببخش اى آقاى من و بر من با عفو خود نیکى کن و با پرده پوشیت بپوشانم و درگذر از سرزنش کردنم به بزرگوارى ذاتت آقاى من !

 من همان بنده خردسالى هستم که پروریدى و همان نادانى هستم که دانایش کردى و همان گمراهى هستم که راهنماییش کردى و همان پستى هستم که بلندش کردى و همان ترسانى هستم که امانش دادى و گرسنه اى هستم که سیرش کردى و تشنه اى هستم که سیرابش کردى و برهنه اى هستم که پوشاندیش و ندارى هستم که دارایش کردى و ناتوانى هستم که نیرومندش کردى و خوارى هستم که عزیزش کردى و دردمندى هستم که درمانش کردى و خواهنده اى هستم که عطایش کردى و گنهکارى هستم که گناهانش را پوشاندى و خطاکارى هستم که از او گذشتى و اندکى هستم که بسیارش کردى و خوارشمرده اى هستم که یاریش کردى و آواره اى هستم که جا و ماءوایش دادى .

منم پروردگارا آن کسى که در خلوت از تو شرم نکردم و در آشکارا هم رعایت تو را نکردم منم صاحب مصیبتها و ماجراهاى بزرگ منم کسى که بر آقاى خود دلیرى کرده منم کسى که نافرمانى برپادارنده آسمانها را کرده ام منم کسى که براى نافرمانیهاى بزرگى که کرده ام رشوه داده ام منم آن کسى که هرگاه نوید گناهى رابه من مى دادند بسویش شتابان مى رفتم. منم که مهلتم دادى ولى من به خود نیامدم و بر من پوشاندى ولى من شرم نکردم و نافرمانیها کردم و از حدّ گذراندم و از چشم خود مرا انداختى و من اعتنا نکردم پس باز هم به بردباریت مهلتم دادى و به پرده پوشیت مرا پوشاندى تا بدانجا که گویا از یاد من بیرون رفتى و از کیفرهاى گناهان مرا دور داشتى تا به حدى که گویا از من شرم کردى ...

خدایا در هنگام گناه که من نافرمانیت کردم نه از باب این بود که پروردگاریت را منکر بودم و یا دستورت را سبک شمردم و یا خود را در معرض کیفرت درآوردم و یا تهدیدهاى تو را بى ارزش فرض کردم بلکه گناهى بود که پیش آمد و نفس سرکش نیز آنرا آراست و هواى نفس نیز چیره شد و بدبختى هم کمک کرد و پرده آویخته (پرده پوشى تو) هم مرا مغرور کرد و در نتیجه تا آنجا که مى توانستم در نافرمانى و مخالفت تو کوشیدم ولى اکنون کیست که از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداى قیامت چه کسى خلاصم کند و به ریسمان چه کسى چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع کنى پس چه رسوایى است براى من بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصاء کرده که اگر امید من به کرمت و وسعت رحمتت نبود و از ناامید شدن بازم نمى داشتى به محض آنکه به یاد آنها مى افتادم یکسره ناامید مى شدم . اى بهترین کسى که خواندش خواننده اى و برترین کسى که امیدش دارد امیدوارى ...

 

 

* فرازی از مناجات زیبای ابوحمزه ثمالی که کلام حضرت زین العابدین علیه السلام است .