اگرچه فضای مجازی بسیار سریع به جزیی از زندگی ما ایرانیان تبدیل شده است، متاسفانه درباره وجوه فکری و فلسفی و ماهیتی این پدیده کمتر نوشته و اثر به زبان فارسی منتشر شده است. از جمله آثار نادر اما دقیق و مفید در این زمینه کتاب "متافیزیک واقعیت مجازی" مایکل هایم است.



 

عنوان های فصول کتاب عبارتند از: اطلاعات شیفتگی، منطق و شهود، سپهر فزون متن، پردازشگری فکر، هایدگر و مک لوهان: همچون سازه اصلی، از هم کنشگر تا فضای سایبر، هستی شناسی اروتیک فضای سایبر، ماهیت واقعیت مجازی، بررسی واقعیت مجازی و سخنرانی قهوه خانه الکترونیکی.

در کتاب «متافیزیک واقعیت مجازی» هایم به پیامد های فلسفی در عصر اطلاعات می پردازد، با نگاهی خوشبینانه و در عین حال بدبینانه نسبت به تکنولوژی کامپیوتر، او خاستگاه های منطقی و تاریخی دنیای کامپیوتری شده را مورد بررسی قرار می دهد و درباره زندگی کامپیوتری شده آینده ما خردپردازی می کند. 
 هایم در این کتاب خاطرنشان می کند که واقعیت مجازی تکامل فرآیندی است که برای مدتی کوتاه در تکنولوژی و برای مدتی طولانی تر، در اندیشه غرب به حرکت درآمده است. او به ریشه های این توسعه بازمی گردد و این موضوع را پی می گیرد که چگونه هر تغییری در تکنولوژی دانش، منجر به تغییر در روابط مان با دانش و در نهایت نگاه مان به خود می شود. بازخوانی هایم از اندیشه های فلاسفه آشنا، با در نظر گرفتن تغییرات تکنولوژیکی معاصر بسیار جذاب است. که به عنوان نمونه می توان از دیدگاه لایب نیتس از جامعه اذهان یاد کرد که دقیقا داده های اخیر شبکه ها را پیش بینی کرده بود. در واقعیت مجازی، پرسش های سنتی فلسفه، دیگر فرضی نیستند. وجود چیست؟ چگونه ما می دانیم؟ واقعیت چیست؟ من چه کسی هستم؟ هایم در کتاب «متافیزیک واقعیت مجازی» بر این مساله تاکید می کند که چرا واقعیت مجازی ما را همچون فرهنگ برمی انگیزاند.

مایکل هایم به عنوان فیلسوف فضای سایبر شناخته شده است. کتاب او تحت عنوان متافیزیک واقعیت مجازی که اولین بار در سال 1993 به چاپ رسید، از اولین کارها در این زمینه به شمار می رفت؛ زمانی کهAmazon. com، facebook. com، twitter. com،Google. com و بسیاری از سایت ها و شبکه های امروزی وجود نداشتند. 

از نظر او کامپیوتر به عنوان یک رسانه، روابط انسان را با زبان و اندیشه تحت تاثیر قرار می دهد. هجوم داده ها منجر می شود که ما چیزها را مانند روبات ها در سطح بنگریم و بایت های اطلاعات جایگزین اندیشه می شود.

 به عبارتی وجود این رسانه ارتباط انسان و اندیشیدن را تبدیل به تلنباری از اطلاعات کرده است که سطح را به جای عمق به ارمغان آورده است. از سوی دیگر ویژگی فزون متنی کامپیوتر که از متنی به متن دیگر جهش دارد و یک سیستم غیرخطی است، منطق ذهنی ما را بر هم می ریزد و ما را دچار آشفتگی می کند. 

با توجه به این عبارت «رسانه همان پیام است» مک لوهان به این موضوع اشاره دارد که محتوای پیام مورد توجه ما نیست، بلکه رسانه ای که آن پیام را منتقل می کند اهمیت دارد. این یک نگاه فرمالیستی است به این معنا که صورت چیزهاست که به آن معنا می بخشد و نه محتوای آن چیز به خودی خود. به زبان دیگر نحوه آشکار شدن چیزها در رسانه های گوناگون متفاوت است و همین امر است که می تواند تاثیر متفاوتی داشته باشد. برای مثال پیامی را که به صورت نوشتاری دریافت می کنیم، می تواند تاثیر متفاوتی نسبت به پیامی که به صورت رودررو یا از طریق رسانه تلفن دریافت می کنیم داشته باشد. با وجود یکسان بودن محتوا اما این رسانه است که نحوه انتقال و صورت محتوا را تغییر می دهد. می توان در این زمینه مثال دیگری زد. اگر شعری از اشعار حافظ را در قالب شعر نو بخوانیم یعنی صورت و قالب آن را تغییر دهیم، معنا و تاثیر قبلی خود را از دست می دهد و چه بسا بی معنا می شود. ورود هر رسانه ای دال بر فرم جدیدی است که به محتوای خود شکل می دهد. 

در فصل پنجم کتاب مولف نگاهی دارد به دیدگاه هایدگر در زمینه تکنولوژی و ارتباط آن با زیست انسانی. 

 اساسا رویکرد هایدگر به تکنولوژی یک رویکرد اُنتولوژیکال یا وجود شناسانه به تکنولوژی است. یعنی نگاهی است به ذات تکنولوژی به عنوان عنصری که در زندگی انسان ها نفوذ کرده است. از نظر هایدگر تکنولوژی در درونی ترین زوایای زندگی بشر راه یافته است و شیوه اندیشیدن، دانستن، اراده و در نهایت بودن ما را تغییر داده است. تکنولوژی ذاتا حالتی از وجود انسان است. هایدگر در سال 1957 در مقاله ای تحت نام Hebel خاطرنشان کرده بود که تکنولوژی به درون انسان ها چیرگی پیدا می کند؛ جایی که اندیشه و واقعیت با زبان ملاقات می کند. او در این مقاله از ماشین زبان نام برده است چون در زمان او کامپیوتر به شکل امروز وجود نداشت. او اشاره می کند که ماشین زبان، زبان را تحت کنترل خود درمی آورد و بنابراین بر ذات انسان چیره می شود. هایم در کتابش اشاره کرده است که این ماشین زبان تقدیر ماست. این اصطلاح گنگ هایدگر «ماشین زبان» نشانگر چشم تیزبین هایدگر به وجود کامپیوترها و کشف استلزامات فلسفی در تغییر تکنولوژی های نوشتاری بود. هایدگر پیشاپیش قدرت این ماشین را به عنوان عاملی برای تغییر روابط مان با واژه، رسوخ آن به زندگی بشر و ایجاد تغییری در بطن هستی درک کرده بود زیرا نگاه او به تکنولوژی از بنیادهای ژرف و اصیل هستی شناسی برمی آمد. 

 

+ خلاصه ای بود از گفتگویی که چند سال پیش روزنامه شرق با سروناز تربتی ( مترجم کتاب) انجام داده بود . هنوز کتاب رو نخوندم ؛ ایشالا نمایشگاه کتاب گیرش بیارم ...