پیرو سردرگمی ام در فعالیت تشکلی :

از اون جاییکه دوست ندارم در هیچ قالب تعریف شده ای قرار بگیرم و مدام خودم رو با متر و معیار هم سازمانی ها ، هم تیمی ها و یا باند خودم بسنجم که آیا این حرف من ، این حرکت من باب میلشون هست یا نه ؟ و یا با این کار مخالف خط گروهم ، حزبم یا جریانم نیستم !!!
دوست ندارم که مثلا اسم بسیجی داشته باشم و هی به این فکر کنم که اگر این حرفو بزنم یا فلان کارو کنم به ضرر بسیج دانشگاه تموم میشه و همه به پای اونا مینویسن ... دوست دارم رها باشم ، و مسول عمل خودم باشم و از آبرو و اعتبار خودم مایه بذارم نه از سازمان یا تشکل یا هر چیز دیگه ای و تنها در این صورته که راحت حرفتو میزنی و هرجا لازم شد وارد عمل میشی ...

حالا دو راه وجود داره :
یا اینکه هیچ وقت کار تشکلی و گروهی نکنم و همیشه تک و تنها کار خودمو بکنم ...

یا اینکه در عین حال که عضو گروهی هستم و از فرصت هم فکری و همراهی اونها بهره میبرم ، خود واقعیم رو هم حفظ کنم و اعتقاداتم ، حرف هام و رفتارهام تحت الشعاع گروه و باندی قرار نگیره ...


+ همیشه یه دعای دوست داشتنی از دکتر شریعتی گوشه ی ذهنم هست :

خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد! که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود،
که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد،
که آنچه را "حق می دانم" بخاطر اینکه "بد می دانند" کتمان کنم.